۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه


  نکته ها و فرآیندهای طرح  مردُمرایی


در مقاله "فرار از دموکراسی؟ چرا که نه" به علل نا کار آمد بودن  دموکراسی در راه نیل به عدالت اجتماعی و رفاه عمومی و اینکه چرا  این سیستم  ذاتاً روشی موهوم است و غالباً جز با تنش های سیاسی- اجتماعی دوام نمی اورد توضیح داده شد.  عمده اشکال آنستکه در جوامع سیاسی بجای حکومت قانون ،  هیئت و یا طبقه حاکمه ای به هژمونی میرسند ، که گردش تمام  امور در جامعه حتماً باید بنفع آنان انجام پذیرد  . عمده عامل کسب قدرت برای حاکمیتها برگزاری انتخابات صندوقی است که طی آن  با مغالطه ابزاری ، تساوی حقوق  رأی دهنده گان  حتی در زمان بحران و جنگ هم برای القای مشروعیت خود بدان مبادرت مینمایند و ، اهداف و اشخاص تأیید شده از سوی حاکمیت را با آرای عمومی  که نه تخصصی است  و نه امکان مسئولیت پذیری در آن وجود دارد از صندوقی  که وجه ناپیدای آن استمرار مشروعیت است میگذرانند.
  این مجموعه متکاثر روز به روز بر عدم موازنه اجتماعی میافزایند و جز با انقلاب و جنگ دست از منافع  خود بر نمیدارند.  برای نمونه ، در بزرگترین دموکراسی دنیا یک در صد از مردم با چهار تریلیون در آمد سالانه، منابع اقتصادی و سرمایه  نسلهای آینده خود و بعضی جوامع دیگر را هم  پیش خور کرده اند ، بطوریکه دولت مجبور است برای تولیدات عمده کشور که صنایع  تخریبی و اسلحه است، بازاریابی نموده  و خریداران را به مصرف آنها  محتاج ،  معتاد و یا  مجبور نماید . سیاستِ ناگزیر  برای  چنین دولتی ،گسترش جنگ های پیدا و پنهان در سراسر جهان به ضرر کشورهای ضعیف تر است که این روند به بهانه  نیل به  هدف گلوبالیزاسیون همچنان ادامه داشته و  سر ایستایی ندارد.

با توجه به نقایص عمده در روشهای اجرایی دموکراسی طرحی بنام مردمرایی  مطرح شده که در آن گردش امور در جامعه  تنها با تکیه بر نظریات  آگاهانه، تخصصی و مسئولیت پذیر در سراسر  کشور انجام شود . و از طرفی  با استفاده از حفره امنیتی دموکراسی که همان انتخابات عمومی است راه خروج از بن بست سیاسی "بنام مشارکت اعتراضی"  نیز در آن  پیش بینی شده است .   در این لینک   ضمن توضیح بیشتر ، از قبول و تأیید این نوع مقابله با انتخابات از طرف احزاب پیشرو ، پیش کسوتان سیاسی و کارشناسان مجرب در این رشته سخن گفته شد ه است. این مقاله برای توضیح بیشتر در مورد نکات و برخی از کاربردهای روش مردمرایی که خلاصه آن بر گشت حاکمیت مردم به خودشان میباشد نوشته شده است . اطلاع از ساختار و مکانیسم درونی روش فوق در یک جامعه کلان یا یک واحد کاری که در این لینک مختصراً توضیح داده شده پیش فرض پرداختن به مطالب زیر میباشد.
 در مقابل این سؤال مقدر که چرا بجای کلمه مردم سالاری عنوان مردمرایی برای دموکراسی انتخاب شده؟ پاسخ این است که چون بنظر رسید  در واژه مردمسالاری عنصر قدرت خودنمایی میکند مردُمرایی مناسب تر باشد و با تأسی به حافظ  که "از خدا می طلبم صحبت روشن رایی" این گفتمان در جستجوی جامعه ای مردم رای است . 

- مطمح نظر در طرح مردُمرایی عمدتاً تأسیسات و تشکیلات عمومی و دولتی بوده‌اند، که بنحوی بودجه عمومی در آنها هزینه میشوند و دخالت در اموال و قرار دادهای بین مردم و در بخش خصوصی اصولاًً مطرح نبوده‌است. اما اگر کارفرمائی بخواهد از ضریب بالای بازدهی و رشد مؤسسه خود مطمئن باشد، استفاده از این روش بدلیل انگیزه‌سازی و ایجاد تحرّک در محیط کار و کارگاه و جلوگیری از هرگونه ‌اتلاف در کاربری ماشین‌آلات، مواد، ابزار، انرژی و وقت، برای او بغایت مفید افتد، زیرا میتواند با فراغت بیشتر از امور جاری و مدیرّیت روزمره‌ای که دراین روش خود گردان میشوند به گسترش برنامه‌های کلان و توسعه موسسه خود بپردازد. کاربری چنین روشی بخصوص برای تعاونیها میتواند ایده‌آل باشد چون تمامی اعضای همیاری در مالکیت، انجام کار و مدیریت بنگاه مشترکاً شراکت و فعالیت داشته و مسئولیت و رأی خود را اعمال میکنند.
- در بخش دولتی که منظور اصلی نوشته است استقرار نظمی مردُمرای میتواند و باید خواست صاحبان حق یعنی تمامی ملت بوده باشد. این امر میتواند یک استراتژی منسجم انتخاباتی را برای نیل به مقصود که ‌اجرای خود این طرح است با توجیهات  ذیل برای گروههای سیاسی که به کرامت ذاتی انسانها و حقوق کامل همه شهروندان معتقدند در یک برنامه انتقالی  پی‌ریزی نماید.
- ادارات، کارخانجات و واحدهای خدماتی و تولیدی که منشاء بودجه آنها از منابع ملی است همه با رعایت قوانین کلی و شرح وظایف هر سازمان در اداره ‌امور داخلی خود آزاد و مستقلّ میباشند و تنها نتایج و بازدهی کار هر مجموعه میتواند بر اساس مقایسه بازدهی واحدهای همطراز بعنوان امتیازی مشترک مشمول حال تمام کارکنان آن واحد شود. کارکنان دولتی ضمن داشتن شرایط و امکانات معمول همیاری مانند تعاونیها، دارای نمایندگی قهری و مسئولیّت مشترک حفاظتی از اموال عمومی از طرف سهامداران یعنی تمام ملت میباشند. پرسنل هر مجموعه علاوه بر اداره و انجام امور به نحو احسن، متعهّد و ملزم به حفظ کیان کاری محیط خویش و تأسیسات آن میباشند تا در شرایط اضطراری و بحران، عناصر بیگانه و یا نفوذی، و فرصت طلبانی خارج از محیط کار بعنوان «میلیشیا» یا به هم بریز به بهانه‌های حفاظتی و اجرای دکترین شوک دست به سوء استفاده و یا تخریب و تاراج اموال عمومی نزنند. در صورت وقوع جنگ و حوادث غیر مترقبه وظیفه جهادی آنها حفاظت از آن بخشی از دولت و حاکمیت ملی میباشد که بلحاظ کاری در حیطه تصرف آنها بوده‌است. دولت میتواند برای امور آموزشی و لجستیکی قبلاً تمهیدات لازم را پیش‌بینی نموده و امکانات کافی در اختیار آنان قرار داده باشد.
- مهمترین کاری که باید بدان اهتمام شود طراحی کامل نحوۀ ارزیابیها، بلحاظ شکل و محتوا و استنتاج از آنهاست، چون علاوه بر اینکه آهنگ رشد جامعه را با تعیین نسبتهای حد اقل و حد اکثر در انتفاع افراد از فعّالیتهای خود در کار گروهی میتوان پیش‌بینی نمود و تفاوت دریافتها را هدفمند ساخت، سمت و سوی انتظارات جامعه کلان و گرایشها را نیز با رعایت کامل اصول حقوقی و اخلاق میتوان در آنها منظور داشت و خط سیرهای رشد وارتقای فرهنگی را تنظیم نمود. بدیهی است برای چنین امری کارشناسان مجرب و وارسته بر اساس قوانین پیشرو و جامع، الگوهای لازم را تدوین و به تصویب میرسانند.
- تلفیق محرمانه بودن آراء و مسئولیت‌پذیری هر فرد نسبت به رأی و عمل خویش در روشهای معمول با شیوه شماره‌گذاری و جدا سازی سر برگهای ارزیابی توسط فرد یا افراد معتمد با پیش بینی امکان باز بینی و تطبیق نتایج، یا با استفاده از امکانات برنامه نویسی رایانه‌ای براحتی امکان پذیر است. در این  ارزیابی، رسیدگی به هرگونه ‌اعتراض و تشکیک نسبت به روند کار و یا محاسبات انجام شده، بدون الزام به محاجّه یا احیاناً تنش بین همکاران پیش‌بینی میشود.
- اولین نتیجه قطعی این رویکرد سیاسی، به سر انجام رسیدن انقلاب  اداری است که از سالها پیش بعنوان لزوم یک تحّول اساسی از آن بحث و انجامش اوجب واجبات بوده‌است. اکنون نیز با توجه به گسترش روز افزون فساد و ناکار آمدی دستگاههای اجرائی، روز به روز انجام یک دگرگونی بنیادی در این مورد بیشتر لازم میگردد. در این روش که بر مبنای اعتماد به جمع بجای دادن همه‌اختیارات به یک فرد است، ضمن تهذیب حدّ اکثری کارمندان و التزام عملی آنان به پاسداشت شئونات و مقتضیات محیط کار، رعایت شخصیت کاری و رفتاری زنان و مردان شاغل در بخش عمومی، امکان ترقّی و ادامه خدمت ثمر بخش برای همۀ افراد در رده‌های بالا فارغ از وابستگیها به‌ این و آن فراهم میگردد و دیگر از قیدهای واهی انسدادی از انواع جنسیّتی، عقیده و مرام سیاسی که در پروسه گزینش بخصوص بر فرهیختگان این مرز و بوم تحمیل میشود خبری نخواهد بود.
- در این روش واجدین شرایط احراز مشاغل دولتی، افرادی آگاه و مسئول خواهند بود که با برترین درجه قبولی علم و اخلاق، هرچه بلحاظ سازمانی در مرتبه بالاتری باشند بالطّبع در سطح بالا تری از تجربه‌های کارآمد و شجاعت اخلاقی قرار دارند و مسئولیت وجدانی آنها نیز قبلاً مراحل آزمون‌های، برتری و اثبات خود را طی کرده‌اند. از اوامر و نواهی مترتّب بر سلسله مراتب اداری که متّکی بر پست و مقام و تفرعنهای ریاستی است و مانند خوره‌ای فرسایشی برای کرامت انسان‌ها در محیط کار، آزار دهنده و رنج آور میباشد دیگر خبری نخواهد بود. آن حال و هوای نخوت آمیزی که در بسیاری موارد منجر به فراموش شدن رسالت کاری شده و یا عده از افراد جامعه را به روان پریشی و افسردگی مبتلا میکند و با ایجاد بیعلاقه‌گی و انزجار در محیط کار عملاً سدّی در مقابل انجام امور جاری شده‌اند از بین خواهد رفت.
- فرق تأثیر گذاری سیاسی فرد در حکومتها ی جمهوری *[1]  که بر پایه‌انتخابات صندوقی تشکیل یافته‌اند با نقش فرد در جامعه‌ای منسجم و مردُمرای، که برمبنای موفقیت در کنکور ورودی به خدمات عمومی است  میتواند با تفاوت‌های نقش یک دانۀ شن در محیط کویری با نقش یک سلول زنده در محیط طبیعی خود، بلحاظ تأثیرگذاری متقابل قابل مقایسه باشد. چون هر کدام میزان تأثیر و اثر پذیری را در ایجاد نظم و رشد در محیط خود بیان میکنند.
- آنان که هنوز نگران حذف فرصت شرکت و ابراز وجود عامه خلایق از طریق روشهای متداول اخذ آراء عمومی، در امور سیاسی میباشند توجه فرمایند که در یک سیستم مردُمرای بدون نیاز به بسیج توده‌ای مردم و ایجاد فرصت لفّاظی و سفسطه و یا تشویش و القاء بحران و وضعیت فوق العاده توسط سیاستگران، مردم به دخالت و تأثیرگذاری در اجتماع، و اِعمال نظریات و آرای مسئولانه خود در اداره‌امور مملکت در تمام لحظات کاری و زندگی خود همّت میگمارند و تمام افراد با نگاهی مدبرانه و عاقبت اندیش با منشهای مستقلّ و ابتکاری ، از تصمیمات روز مرّه خود که نهایتاً سیاسی هم خواهد بود حداکثر بهره را میگیرند. در اینجا استقلال مورد نظر فدرالیسم نه از نواحی جغرافیایی بلکه از ناحیه شهروندان نشأت می‌گیرد و منبع قدرت در دست همه ملت بعنوان پادزهری برای جلو گیری از فروپاشی جامعه و تسهیل همگرایی بین مرامها و قومیتهای متنوع  می‌باشد. توضیح تکراری آنکه بدلیل گسترش دامنه دخالت و فعالیت دولت مدرن در تمامی امور و شئون زندگی اجتماعی و شغلی افراد که از طریق تعامل با انواع سندیکا، اتحادیه، صنف؛ و کانونها میباشد؛ این ساختار‌ها کانالهای ارتباطی و بستر طبیعی گسترده‌ای را برای ایفای نقش متقابل و فعّال همگان، منتهی در جهت عکس و از ریشه‌های اجتماع ببالا در جهت تشکّل، کارکرد و هدایت هرم دولت فراهم میکنند.
- واحدهای کاری و تمام افراد شاغل در آنها، ضمن انجام کارهای روز‌مره، مشغول به‌ اداره سیاسی کشور در حوزه مسئولیت خویش میباشند تا کشور به ساز و کاری پیش رونده دست یابد. تنها، تکمیل و اصلاح ساختار (چارت) جامع کشوری و رسمیّت دادن به آن بنحوی که مسیر ارتقای تمام نخبگان و خبرگان را به سطوح بالا و حلقه مرکزی سیاست گذاری و اداره کشور، هدایت و تامین نماید مورد نیاز میباشد. در یک جامعه مردُمرای قدرت (اراده سیاسی) یا حاکمیّت به مردم که به تعبیری روان ایزدی در آنها جاریست، یا نمایندگان او بر روی زمینند برگشت داده شده و چون جامعه بر مبنای تقوی بنامیشود ، هیچ پست و مقامی موجد غرر و بد آموزی و یا زمینه ساز کیشهای مرید و مرادی، شخص‌پرستی یا خود شیفتگی و کبر نیست. در این نظام مرزی بین مردم و دولت وجود ندارد و هر خدمت اداری به نوعی خدمت سیاسی به حساب می‌آید و نه تنها هر متصدی دولتی عضوی از حاکمیت سیاسی-اجتماعی است بلکه تمام مشاغل بخش خصوصی نیز از طریق سازمانهای غیر دولتی، کانونها  اتحادیّه‌ها و نظائر آنها بالقوّه سیاسی هستند. در این نظام به پروار بندیِ ملیجک و لمپن‌های سیاسی که همه چیزشان اعم از رفت و آمد و ارتباطات اجتماعی، درآمد، محیط زندگی، صداقت و تقوا، بر اساس پروتکل‌ها با آدمیان متفاوت است و از انواع مصونیتّهای سیاسی؛ قضائی و امنیتی برخوردارند، و برای محافظت و تشریفاتشان بطور عاطل و باطل و بتناسب تا چندین هزار نفر انسان بعنوان گماشته مورد سوء استفاده واقع میشوند نیازی نیست. در نتیجه برای نگهداری از کیان مملکت به‌اتلاف منابع انسانی و مالی مانند بسیج نیروهای امنیتی و پلیسی و هزینه‌های کلان حفاظتی در مقیاسی که مانند پیه زیادی به هدر بروند، احتیاج نخواهد بود.
- در طلیعه چنین رویکردی احزاب سیاسی سالبۀ به ‌انتفاع و در عمل بلا موضوع خواهند شد و نیز مطبوعات ‌اگر به رسالت خود عمل نکنند نقش روزی نامه‌ای آنها در القاء شبهه در اذهان عمومی و ایجاد تنش در جامعه که زمینه ساز اعمال نظر در روند امور و بهره برداری چتر بازان حزبی و سیاسی از طریق (لابی‌گری) است خود بخود  منتفی میشود. تأثیر وسایل ارتباط جمعی نفوذی از صحنه سیاسی محو*[2] و علی‌رغم اینکه تمرکز عمدۀ فعالیتهای این رسانه‌ها بیشتر بر جهات فرهنگی متمرکز خواهد شد، با تکیه بر پیشینه فرهنگ اصیل و توانمند ملّی در مقابله با بیگانگان حتّی بهره برداری مثبتی هم از این شرایط و نوآوریها مثلاً از طریق مبادله برنامه‌ها کاملاً قابل پیش بینی است. به هر تقدیر امور جاری بدست مسئولینی که بر تمام جوانب امر اشراف دارند، با نظارت مداوم صاحبنظران مسئول و متعهد با خرد جمعی، بدون شایعه و خبر بازی انجام میگیرد. چون توانمندی جامعه فرایند مجموع نیروی آحاد جامه ‌است، بموازات گسترش وارتقای کمی و کیفی سطح زندگی مردم، اقتدار کشور نیز افزایش یافته و انسجام فرهنگی بیشتر گسترش می‌یابد.
- به ‌اجرا درآوردن روند مردُمرایی در هر واحد کاری (دولتی) حتّی در غیاب یک برنامه جامع کشوری، ممکن و مفید است و قطعاً یک مقام فرهیخته و توانمند در حد اختیارات و امکانات موجود میتواند در هرکدام از سه قوه یا  در واحد یا مجموعه واحدهای تحت سرپرستی خود از آن استقبال و استفاده کند، زیرا اولین کسی که نتایج مثبت کار را درک و از آن حسن استفاده خواهد کرد خود او میباشد. ولی آنان که ‌استحقاق موقعیت مدیریّتی خود را نداشته‌اند چنین پیشنهادی را نه درک میکنند و نه میتوانند قدر بشناسند. به هر حال عکس‌العمل آنها به ‌این مسئله نیز خود آزمایشی از خودشناسی، صلاحیت و اطمینان بنفس مدیران کنونی است. در این سیستم چون هرم حکومتی فاقد پنجرهای انتصاب است امکان جا اندازی عامل بیگانه یا تشکیل شبکه های جاسوسی و نقل و انتقال آنها که معمولاً از سوی عوامل و مدیران انتصابی عمل میکنند چیزی در حد صفر میباشد و میتوان گفت که این سیستم ریشه های چنین زوائدی را هم اگر وجود داشته باشند خشک میکند.
- معیارهای ارزیابی در هر واحد کاری اعم از بخش خصوصی یا عمومی، شاخص مناسبی برای آشنائی با اهداف و روند جریان امور در آن واحد میباشد. یک ناظر خارجی با توجه به شفافّّیت ناگزیر امور در این سیستم با مطالعه‌این معیارها میتواند شناخت کلّی و نسبتاً جامعی نسبت به نوع فعالیت و سمت و سوی حرکت هر گروه کاری و اجتماعی پیدا کند.
این امر بستگی به سیاستهای اقتصادی یک دولت مردُمرای دارد که در امر تولید کالا و ارائه خدمات توسط بخش خصوصی، نظام مبتنی بر اقتصاد اجیری و مزدوری کنونی را در مقابله با گروههای همیار بخصوص از نظر توان بخشی مالی تا کجا همراهی و حفظ کند آیا نفع کلی جامعه در استفاده تمام و کمال از استعداد افراد و بهره‌مند‌سازی آنها از توان تولید و ظرفیتهای محدود شده یا مغفول خویش نیست؟ جنبش و مشارکت اجتماعی با تأمین و جهت دهی نیروهای پر شمار بطور مثال بمدد بسیج سازندگی مشارکتی، که مبتنی بر نشاط و علاقمندی بکار و زندگی است نیازهای کشور را در حداکثر ممکن تأمین میکند. مشارکتهای سازندگی در چنین ساختاری که‌افراد با تمام ظرفیت و توان وجودی خویش با مشارکت در (سرمایه، کار و مدیریّت) فعالیت میکنند اگر اسیر بهره ربایی بانک و شعبد‌ة بورس نشوند و به ‌ارائه خدمات و تولید کالا مشغول باشند بدلیل بازدهی پر بار ساعات کاری و استفاده بهینه از مواد و ابزار کار، جامعه را بسوی رشد اقتصادی و توانمندی پول ملی توام با رفاه و تعالی هدایت مینماید. شفافیّت مالیاتی و سهل‌الوصول بودن دیون بانکی و مالیّاتی این مشارکتها حداقل انتفاع دولت از کمک به گسترش آنهاست. بعنوان یک نکته کلیدی تنها چنین واحدهائی  میتوانند مجاز به شرکت در مناقصه ها وعقد پیمان و قرداد از بودجه های عمومی باشند. تأمین نیازهای اعتباری این گروهها مستلزم ارزش یابی کلان محتوای پروژه‌های کاری؛ برنامه‌ها و راندمان تولید،  باضافه بازدهی اجتماعی آنها است نه صِرف ارزیابی وثیقه‌های تنزیلی که فعلاً در مالکیت شاکله جامعه نیستند.
- در حالیکه نیروهای مولد کالا و خدمات در مجموع مصرف‌کنندگان آنها نیز میباشند بهره‌برداریهای سرمایه و مدیریت وابسته از این تولیدات بسیار ناعادلانه و مصداق کامل تکاثر و یک قطبی کردن بیشتر سرمایه (کاپیتالیزم خود سر) میباشد. یکبار دیگر یادآوری میشود که ‌این نوشتار به هیچوجه در صدد تخطئه روابط کاری و رقابت در اقتصاد آزاد نیست بلکه قراردادهای بین اشخاص منجمله ‌اسناد کاری را در صورتیکه در شرایط عدم اضطرار و با آزادی کامل اراده طرفین منعقد شده باشد ارج مینهد.
- اگر چه در این روش انطباق کامل دموکراسی با آموزه‌های دینی بلحاظ ایمانی (و نه عقیدتی) منظور شده ولی بکار بستن آن در انواع نظام‌های سیاسی فارغ از اندیشه زیر بنائی آنان اعم از بینش های فطری، طبیعی، و یا اقتصادی و صرفنظر از تشکیلات و نظام اداری موجودشان آنها را در نیل به ‌اهداف انسانی خود یاری میدهد. این شیوه تعامل، جوامع را در جهت اصلاحات متقارن و هدفمند تفاهم با سایرین و تبدیل تدریجی محصولات و خدمات تخریبی، به ‌انواع سازنده و مفید آن سوق میدهد. روشها در فرایند اجرائی شدن است که‌امکان تکامل مییابند. بدیهی است که هر چه زودتر جامعه‌ای به نظم متناسب دست یابد فرایند سرعت امور برای آن بیشتر مطلوب خواهد بود. چون این سیستم بتدریج بر محور یک نظام فطری، سازنده و منفعت محور استوار خواهد شد، ساز و کار خود را دائماً بطور طبیعی و باتکیه بر این رهنمود اجتماعی که بهترین کارها حد اعتدال آنهاست و یا برگزیدن مسیر و نقطه تلاقی* [3] مناسب و متناسب با نیازهای زمان و مکان سر و سامان میدهد تا ضمن ایجاد تأمین اجتماعی، مهار لیبروها را هم بطور افراطی از دست ندهد و آنانرا بطور کامل بخود واگذار نکند.
- نتیجه طبیعی و مورد انتظار از دموکراسی اسمی و خالی شده از محتوا، که نوعاً مولود انتخابات صندوقی باشد از نقطه نظر اقتصادی همین اوضاع شکننده مالی برای اکثر کشورها است که از منطق و روش مهندسی هدفمند محافظه‌کاران نشأت میگیرد. مدیران اقتصادی دولتی و بنگاههای عمومی بخش خصوصی که بین تصمیمات و آرای آنان با نتایج کار و عملکردشان بلحاظ اختیار و مسئولیت و اجرت کار رابطه‌ای موازی و ضابطه‌مند وجود ندارد مانند سیاست‌بازان با سرمایه‌های دیگران به هر نوع ریسک و یا قمار و تقلب دست میزنند و به هر قیمتی و در هر شریطی که شده بار خود را میبندند و توجیه‌شان هم ریسک‌پذیری صاحبان سرمایه ‌است. این باصطلاح مدیران نه تنها با مسئولیت‌پذیری و نظارت بر کارخود مخالفند بلکه با هر نوع قانون که ‌اندک محدودیت و نظارتی بر اعمالشان ایجاد کند نیز در هر مرحله مبارزه میکنند و یا آن قوانین را دورمیزنند. بهمین دلیل تا زمانی که خراب‌کاریهای آنان به حداکثر میزان و مرحله بروز بحران و یا ورشکستگی اقتصادی نرسند افراد ذینفع و یا مسئول بدلیل پرده‌پوشیها بسختی میتوانند از واقعیات مطلع شوند.
- گر چه ‌اعتراضات عمومی مانند تظاهرات خیابانی، نافرمانی مدنی، و اعتصاب و کم‌کاری، اموری ذاتی و واکنشهائی دفاعی، از جنس غریزه حیات و برای مقابله با زورمحوران میباشند، ولی در جامعه‌ای مردُمرای این گونه‌امور موضوعیّتی نخواهند داشت چون با رویه شدن کارها در این مسیر، وقوع پیش زمینه‌های اجتماعی و سیاسی که هسته‌های اصلی جامعه یعنی خانواده، محیط کار و اوضاع اقتصادی را درحد بحران متشنج نموده و استفاده از آن روشهای اعتراضی را ایجاب بنمایند بخصوص دربخش دولتی و در دراز مدت دیگرمتصّور نیست.
- بعنوان یک حرکت زیر بنائی اگر کودکان و نوباوگان از سنین ابتدائی متناسباً با این شیوه یعنی قبول و تمرین مسئولیت مشترک برای سخن پیراسته و رفتار آراسته آشنا شده و در حد خود آنرا در امر آموزش و پرورش جهت حذف واژگانی که بار منفی دارند از فرهنگ گفتاری و فضای آموزشی بکاربرند، چه هزینه‌های هنگفتی را که جامعه درآینده صرفه‌جوئی نخواهد کرد. پالایش ذهن آنان از کژیها و تعصّبات، که بزرگترین مانع دانش‌پذیری‌اند، ترغیب آنان به راستی و درستی و مودّت و تفهیم اهمیت طبیعت و مظاهر آفرینش، شناخت و رعایت حقوق دیگران، بها دادن به‌اموال و دارائیهای خصوصی یا عمومی، آنها را از در افتادن به ورطه‌های تخریبی، تخلفات و مهالک در آینده محافظت خواهد کرد زیرا هر لحظه در عیب خویش نگریستن و خود شناسی ملکه ‌اخلاقی آنان خواهد شد و نسل‌های بعدی بطریق اولی نمونه‌های کاملتری از شهروندان فرهیخته، شجاع و مسئول خواهند بود.
- در صورت ارائه توجیهات لازم و جلب همکاری کارآموزان در مراکز بازپروری اجتماعی و کانونهای تربیتی بنحوی که مدد جویان متناسب با کسب امتیازات همیاری، زودتر به پایان دوره خویش برسند اداره ‌امور آنها را بسیار آسانتر نموده و جنبه‌های بازآموزی پایدارتری را برایشان فراهم مینماید.
- طرح سؤالات ارزیابی در محیط‌های کاری و نیز آموزشی بالاترین حدّ نظارت حقوقی و حقوق بشری و رضایت را میطلبد تا نامردمان آنرا به مقولات سیاسی و یا حوزه ‌احوال شخصی و عقیدتی تسّری ندهند.
- موضوعات مورد ارزیابی با توجه به فلسفه وجودی هر واحد، اساسنامه، اهداف تعریف شده آن و یا شرح وظایف افراد تنها ناظر به خدمات، رفتار کاری و دانشهاو روشهای مفید و مربوط به پیش برد امور درمحدوده کاری خود و یا آموزش و پرورش میتوانند باشند که نوعاَ مجرّبین در هر حوزه یا محیط کاری به لوازم آن و بایدها و نبایدهای کارآمد در محیط خود بیش از هر کس اشراف دارند و آنچه مورد تفتیش نمیتواند واقع شود عباتند از احوال شخصیّه و معتقدات مذهبی و سیاسی.
- روشهای سنتی دموکراسی زیاد راه بجائی نبرده‌اند چون در هر دو بلوک سیاسی این تکنیکها عمدتاً بر عوامل مادی بنا شده‌اند. اولویّت دادن به حقوق فرد یا حقوق جمع،  مبنای اصلی افتراق در نظامهای این دو بلوک سیاسی بوده‌است که در هر دو مورد به‌افراط گرائی و فساد منتهی شده‌است، در صورتیکه رشد حقیقی و متوازن جامعه نیازمند موازنه مثبت مادیّت و معنویت میباشد. در چنین محیطی تنها رشد است که مبنای تعالی شخصیت انسانیست. رژیمهای عقیدتی چیز زیادی در راستای دموکراسی برای گفتن ندارند که برای فرهنگ ما ناشناخته و جدید باشد. دموکراسی آنها از نوع برزخی است و قابلیت بسیاری برای سوء استفاده توسط باندها و گانگسترهای سیاسی را دارد بهمین دلیل ارزش صادراتی ندارد. اگر هم به بهانه صدور این کالای بنجل به گسترش تروریسم و جنگ متوسّل شوند نتیجه‌اش این میشود که عیناً شده ‌است یعنی انقراض سریع‌تر نسل سلطه‌گران و فراهم شدن زمینه مناسب برای آغاز فاز بعدی دموکراسی در همه جا. اگر در کشورهای بالادستی، دموکراسی و حقوق بشر برقرار بود اینهمه کودتا و انقلاب در دیگر کشورها بوقوع نمی‌پیوست چون عامل اصلی بیشتر این وقایع همان کشورهای فرادست هستند.
- برای هیئت حاکمه اقتدارگرای ما، مقابله عقلانی با وقاحت فضیح جهانخواران دارای بالاترین اولویتها و عین صواب باید باشد . اگر غیرتی بکار آورند برترین خدمت آن‌ها که از روز اول برای آن وعده‌ها داده و ادعاهای بسیار نموده‌اند استقرار روشهای مردُمرایی در جامعه و ارائه نتایج سازنده آن به دیگران است تا بتوانند بعنوان نمونه‌ای موفق و شایان توجه برای آنها باشند. جوامع دیگر از جمله در خاورمیانه عربی، آمریکای لاتین، آفریقا و بازماندگان شوروی سابق با توجّه به فضای سیاسی خود زودتر و بیشتر از سایرین میتوانند با اطلاع از نقطه ضعفهای امنیتی دموکراسی اسمی و بی‌محتوی و گردنه‌های قدرت‌گیری زیادت خواهان که بمثابه پاشنه آشیل و چشم اسفندیار میباشد با آن‌ها تعاملی سازنده ، مفید ونتیجه بخش  داشته باشند.
این مقاله با استفاده کتاب ( مردمرایی ) یا دموکراسی در ایران فردا نوشته شده است



[1]- جمهور، بمعنی تپه شن ویا قسمتهای برجسته از یک توده میباشد

[2]- بی‌توجهی مردم به رادیوهای خارجی در چند ماهه‌اول پس از انقلاب سال 57 مصداق بارز این مدعاست.

[3]- نمرقةالوسطی و.. طریق الوسطی



۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه


 فرار از دموکراسی؟ چرا که نه


در زمان  اجرایی کردن  اندیشه حق طلبانۀ  دموکراسی  که برای طرد استبداد از جامعه و گسترش عدالت و قانون گرایی بود  دموکراسی خواهان  از تأسیسات و ابزاری مانند قانون اساسی ، انتخابات عمومی ، آزادی بیان و حزب و غیره  استفاده نمودند  تا دموکراسی  نوزاد  به کمک آنها  رشد نماید و جامعه را در راه تعلیه  و کسب نتیجۀ تکامل خویش یاری رساند .
 این عوامل بزودی  با تغییر  کاربری از سوی فرا دستان  تبدیل به  وسا یل  نقض غرض و  خود بمنزله  سدی در راه رسیدن به اهداف تعریف شده فوق  گردید و کار را به جایی رساند که  خشن ترین دیکتاتوری و  تروریست ها  در لوای دموکراسی بنام قانون  بر کشور خود  مسلط  گشته  و بعدها  با گماشتن مستبدان خرده پا بعنوان کارگزاران خویش بر سایر کشورها و جابجا کردن آنها و ایجاد  زمینه بحران بر جهان امروز   تسلط یافته و دنیا را مال خود کرده اند.  مشکل آنجاست که این فرادستان ضوابط و  ساز و کار دموکراسی را آنطور که خود میخواهند  برای مغز شویی امثال آقای گاف یا ب   تعریف و به دنیای سیاست  حقنه کرده اند. این ابزار عبارتند از قانون اساسی که با گرایش به یک مرام ،  مذهب و یا توهم و عمده کردن آن  ،  هسته حاکمیت را شکل میدهد ،  حزب سیاسی مورد قبول حاکمیت،   و انتخابات صندوقی که هر دو ابزار کسب قدرت و استمرار کار طبقه یا هیئت حاکمه میباشند تا  برنامه های دموکراسی کذایی را به  پیش برند . چنین مجموعه ای بعد از چنگ اندازی بر  منابع و مقدرات کشور  جز با جنگ و انقلاب که  دخالت بیشتر اجانب را باعث میشوند  و خود تداوم دور باطلند از بین نخواهد رفت .
بد نیست در این مختصر به امر انتخابات آنهم از نوع شرافتمندانه و به اصطلاح قانونی اش توجه کنیم تا ببینیم در دموکراسی بالادستی  چگونه نازل ترین منطقها را بعنوان درّی گرانبها،  و یک  اصل ازل و ابدی   ملاک کار قرار داده اند .
شرایط صحیح بودن هر عمل و اقدام از جانب اشخاص بطور بدیهی عبارتند از داشتن اهلیّت، شناخت موضوع و اشراف به آن، صلاحیّت انجام کار، اقدام مسئولانه و قبول تامّ و تمام نتیجه آن. ولی آنچه در انتخابات و یا همه پرسیها بدان عمل می‌شود فروکاستن مسئولیتها ، اندیشه‌ها و تفکّر جامعه در امور بسیار متنوع و مختلفی که نیاز به سطوح بالای تخصص و تجربه در حوزه‌اجتماع و سیاست دارد، به یک کار سادۀ بلی یا خیر، یا این و یا آن است . این روش عملاً به ‌انتخاب بین بد و بدتر منتهی میشود. در این فرایند بدون توجه به ظرفیتهای  ذهنی عالم یا نا آگاه و با برابر دانستن وزنه فکری آنان  به بهانه مغالطه‌آمیز تساوی حقوق ، آنرا مستند به رعایت کرامت انسان‌ها و حقوق بشر می‌انگارند. هدف اصلی این است که به آدمها  یک کمیّت مساوی بدهند تا در یک علامتِ برگه رأی صندوقی جا ی گرفته  و آنگاه بتوانند آنها را( سر) شماری کنند. در حالیکه رأی صندوقی حتی اگر هم نتواند به‌استدلالات رأی دهنده در موضوع بپردازد لااقل میتواند منضم به درصد موافقت یا مخالفت و لحاظ کردن ضریب ارزش رأی او در نتایج انتخابات از نظر دانش و سطح تجربه و تخصّص وی باشد.توضیح بیشتر در مورد این   روش جایگزین  در لینک  (ارزشیابی در شیوه مردمرایی) قابل دسترسی است
در دموکراسی قدرت محور موجود که بر مبنای تقسیم و حذف عمل میکند   رأی 51 نفر  جاهل و یا مغرض بر  رأی    50 نفر دانشمند و فرهیخته فایق میشود.  عمق فاجعه وقتی بیشتر معلوم میگردد که بدانیم در مفابل گروه فرضی اخیر هزاران گروه از نوع اول در جوامع وجود دارند  که در عمل  حذف کننده آطرف مقابل از صحنه سیاست و حتی اجتماع میباشند . درطول تاریخ دموکراسی و در همه جوامع البته با ضعف و شدت  به ‌این روش بسیار عمل شده و می‌شود والاّ  پس از  قرنها کوبیدن بر طبل دموکراسی و حقوق بشر، این قافله همچنان لنگ نبود و این همه صنایع تخریبی گسترش نیافته و انواع سلاحهای متعارف، شیمیائی، بیولوژیکی ، اتمی وغیره ‌ساخته و مصرف نشده بودند و دنیا تاکنون گلستان شده بود . و یا اینکه در بزرگترین دموکراسی دنیا  هر نوزاد در بدوتولد یک بدهی پنجاه هزار دلاری فقط به دولت فدرال بر عهده  نداشت (بدهی های ایالتی و شهرداریها و اقساطی که باید یک عمر برای سر پناه خود و غیره بپردازد به کنار)  در بیشتر کشورهای دنیا از جمله در ایران   چنین بساط شرم آوری آنهم منبعث از دموکراسی و انتخابات،  متناسب با ظرفیتها و شرایط محل بر فرار میباشد  و بقول استاد شفیعی کدکنی " آخرین برگ سفرنامه باران اینست، که زمین چرکین است"
توضیح بیشتر آنکه، باید دید انتخابات عرفی و معمول در دموکراسی‌ها بفرض امانت‌داری و شرافت حاکمان در امر اجرا، و برگزاری صحیح آن طبق مرّ قانون، تا چه حد واجد عناصر زیر بنائی که قبلاً به آنها اشاره شد میباشند.آیا رای دهندگان به موضوع رأی، (صرفنظر از اینکه چه چیز یا چه کسی مورد رأی گیریست) یا به مسئولیتها و عواقب رأی دادن خود اشراف دارند؟. در عرف دموکراس حتی آن افرادی که در انتخابات هم شرکت نکرده‌اند محکوم به تحّمل نتیجه عمل دیگران میباشند و ظاهراً گریزی هم از این معضل وجود ندارد.
در صورت قبول فرضیه عقد وکالت از طریق انتخابات، آیا شرایط نصب وکیل از هر لحاظ بخصوص تصوّر و آگاهی موکّل از موارد وکالت، قبلاٌ اعلام و تشریح شده است؟ مسئله پیش بینی اشتباهات و یا تخلفات وکیل در عمل چگونه ‌است؟ حق عزل وکیل که یک ایقاع است و در هر زمان و بدون هیچ اما و اگر قابل اجراست رعایت میگردد؟ از مبالغ نجومی اجرت المثل  انتخاب شوندگان که من حیث المجموع چک سفید امضا دارند بحثی شده‌است ؟. آیا این مسئله برای رأی‌دهندگان کاملاً روشن است که با این عمل یعنی صِِرف شرکت در انتخابات و حتی در صورت دادن رأی منفی(در همه پرسی) باز هم طبق عرف دموکراسی بطور ضمنی تأیید مینمایند که سرنوشت خود و آیندگان خویش را به مجموعه‌ای بنام دولت و حاکمیّت که منتخب بخشی ازشرکت‌کنندگان در انتخابات و بهره‌مندان از آن هستند، بدون ضمانت معتبری محوّل و در حقیقت حقوق خود و عده‌ای دیگر از جمله آیندگان را به طبقه حاکم و اذنابشان هبه می نمایند ؟.
در پاسخ باید گفت که‌افراد جامعه هر کدام با توجه به میزان تحصیلات و کسب دانشهای مربوط به شغل و پیشه خویش در کار خویش متبحّر یا متخصص میباشند (یا باید باشند) ولی...در مورد رأی اکثریت این تعابیر وجود دارند:
اکثریت فاقد عقل (مهار و کنترل) هستند. روح جمعیتی و کنش و واکنشهای جمعی در اثر تبیلغات، شایعه و جوگیر شدن مردم، و اعمال و اقدامات آنان در محیطی توأم با هیجان غیر قابل پیش‌بینی و یا پیشگیری و عملاً غیر مسئولانه‌است.
اکثریت فاقد درک هستند، زیرا اشراف بر هر امر مشخص و خاصّی را که درک آن مستلزم دانش و تجربه مفید درآن امر میباشد، منطقأ نباید از اکثریت و بطریق اولی از کلّ جامعه درحد تصمیم گیری توقع داشت. اکثریت جامعه توأماً فاقد تخصص لازم برای انجام یک امر مشخص میباشند و هر کجا بحث اکثریت شده از آن بعنوان آدمهای کوچه و بازار یا با عرض معذرت اکثریت بی‌اطلاع و عامی(همج الرعا)  یاد شده‌است. درحالیکه هر کدام از آنها شایستگی و صلاحیتهای مختصّ خود را دارند، ولی همین‌ها در سایر امور تخصصی به خبرگان آن رشته ‌ارجاع داده میشوند. بهمین دلیل رأی اکثریت در هر کدام از امور علمی نظیر پزشکی، مهندسی، ، نویسندگی، فقاهت و تفسیر، قانونگزاری، اداره واحدهای تولیدی یا خدماتی توأماً بلامحل است و اخذ مجوز برای تصدی و یا پرداختن به هرکدام از این امور و نظائر آنها به سالها تحصیل، آموزش و کسب تجربه و تخصص نیاز میباشد و میدانیم گستردگی و تسرّی این گونه ضوابط به کلیه مشاغل و امور، معرّف میزان ارتقای فرهنگی و رشد سطح جامعه‌است، تا در پرتو آن هزاران نیاز کشور  تأمین گردد. اگر قبول کنیم که مهمترین کارها یعنی اداره و نظم یک مجموعه سیاسی اعم از شهر، بخش، استان یا کشور نیز دارای اصول و موازینی است که هر قسمت کارشناسانی متخصّص و بسیار مجرّب را میطلبد پس عقلائی‌تر آنست که ‌این متخصصین تنها با ضوابط قانونیِ مختصّ و مربوط به‌ا هر شغل برگزیده شوند نه ‌اینکه هر از چندی با تحمیل هزینه‌های فوق العاده گزاف به جامعه، بقصد اغفال عامّه و داغ تر کردن موضوع در چندین مرحله کارناوالهای بلند مدت مدت و پر هزینه، راه بیاندازند که (می‌خواهند انتخابات برگزار کنند). کاری که حداکثر میتواند بیان اراده قسمتی از جامعه و موافقت اصولی آنان با برقراری و مشارکت در دموکراسی باشد.
داوطلبین سرمایه‌گذاری در اینگونه خدمات صادقانه! و حامیان آنها هم با صرف بودجه فراوان که در مواردی با کمال نا باوری بیش از کلّ حقوق آنها در طول مدتی است که ‌اگر برای آن انتخاب شوند دریافت خواهند نمود، بمنظور تحمیق عوام به تبلیغ و تأیید خویش میپردازند و بمدد کارشناسان آمار و تبلیغات، جامعه‌شناس، مقاله‌نویس، جلوه‌های ویژۀ عکس و فیلم کاریزماتیک و توسّل به در و دیوار و زنده و مرده می‌خواهند که لحظه ‌اسقاط حق رأی مردم در امور تقنینی و بالاترین مسئولیت اجرائی کشور ، و دفن آن در صندوق کذائی را از من و شما بربایند.. این تازه جائیست که ‌انتخابات آزاد وشرافتمندانه برگزار شود؛ و وجود احزاب و مطبوعات در همان حد دموکراسی غیرمنطقی ولی بهر حال نیمه درست ، تحمّل شده باشد. ما هم که‌اگر شرائط و یا مصلحت ایجاب فرمود با صوابدیدهائی که ‌البتّه از لوازم زندگی روزمره در مراجعه به ‌ادارات و نهادهاست، یا بعضاً چون آنرا امتثال از یک امر معروف تلقی مینمایند بخاطر رفع تکلیف رأیی میاندازیم و وظیفه مسئولیت مشارکت و نظارتی خود بر مهمترین امور حیاتی خویش را انجام شده فرض میکنیم،.. والسّلام.
در صورتیکه مواظبت ازمنافع و مصالح خود و دیگران در جامعه وظیفه ایست  شبانه روزی و مستمر مانند حفاظت از یک وجود گرانقدر و عزیز که یک لحظه‌ اعنات و غفلت از آن نتیجه و یا اثر سرنوشت‌ساز خود را دارد و موجب خسارت و پشیمانی است. باید اذعان کرد که سیاستمداران فرهیخته‌ای هم در مواردی از همین طریق انتخابات فلّه‌ای برگزیده شده‌اند (که تعداد تبهکارانی که از این پروسه عبور کرده‌اند البته بمراتب بیشتر بوده‌است) ولی وقتی فرهیختگان گرفتار تناقض عملی دموکراسی یعنی پروسه تقسیم و حذفِ « دموکراتیک» با روش پاپولیستی میشوند چاره‌ای به جز پذیرش قاعده بازی و حذف شدن را ندارند. در باب قبول مسئولیت ناشی از رأی دادن نیز چون اصل بر محرمانه بودن این اقدام و مشاع بودن تقصیرات در میان است هیچکس را نباید و نمیتوان مسئول یا مقصّر دانست. فشارهای پیدا و پنهان بر افکار عمومی و آنهمه تنش و هیاهوی سرگیجه‌آور انتخاباتی اکثر مردم را در منگنه‌انتخاب بین بد و بدتر قرار داده تا غائله فیصله یابد.
بعنوان یک راهکار معارضه مدنی ، در ایران احزاب و شخصیتهای معتبر جبهۀ مشارکت از سال 86 تصمیم به حضور معترضانه در تمام انتخابات با (ریختن رأی باطل شده به صندوق در صورت نبود شرایط دلخواه طبق نظر و تشخیص شخص  رأی دهنده) گرفتند ولی چندان مداومتی در این راهکار ننمودند.از آن طرف  حکومت هم  از ترس خویش  با شانتاژ خبری و القای تحریم انتخابات به  مخالفین ساده اندیش  از خرد و کلان در مرحله  اخیر توانست از این  کمند قانونی  فرار کند.  تا ببینیم آنها که باید،  کی از خواب افسانه ای دموکراسی بیدار میشوند و دست از تقلید و ساده گی خویش برداشته و با فاصله گرفتن از انتخابات فله ای و دموکراسی قدرت محور ، قدم در  راه استقلال و  رشد  پیش می گذارند .

دموکراسی، سراب بی پایان

  

در  مقاله ( فرار از دموکراسی؟ چرا که نه) ، در گویای من   بحث بر این بود که  هیچ استدلال قابل قبولی بر مفید  بودن انتخابات به حال دموکراسی را  نمیتوان سراغ نمود  چون  عناصر لازم   جهت انجام یک گزینش منطقی و  عقلانی نظیر آگاهیهای لازم ،  اشراف کامل و  امکان  مسئئولیت پذیری  برای شرکت کنندگان در انتخابات عمومی وجود  ندارد و  فرادستان از قرنها پیش بخاطر حفظ موقعیت خود با محور قرار دادن  این نوع از عوام گرایی مانع  از تحقق ایده آلهای دموکراسی شده و  از به نتیجه رسیدن آن  جلو گیری نمود‌ه‌اند. اینک نگاهی به ماهیت و  نقش محوری احزاب و تشکلهای سیاسی  درمحصور نمودن  دموکراسی باضافه جستاری درمراحل  مبارزه ممکن   در ایران .

گروههای اجتماعی – مردم نهادها
.  فلسفه وجودی تشکلها و  گروههای مردمی ، نظیر کانونهای تخصصی ، اصناف ، سندیکاها، اتّحادیه‌ها و جوامع فرهنگی و هنری ، گرد آمدن افراد با سنخیّت فکری مشابه ومنافع مشترک ، جهت تعاطی افکار و اعتلای آن نحله فکری،  و کوشش در جهت تأمین خواسته‌های جمعی و غنای فکری گروه،  از طریق همیاری با یکدیگر و تعامل  با سایر تشکلّها بوده‌است . مردم نهادها تا زمانی که پذیرای دستورات حکومتی نباشند یا دولت در کار آنها دخالت نکند میتوانند در در جهت نیل به اهداف اساسنامه خود حرکت و منافع اعضای خویش را تأمین کنند.  گروههای اجتماعی فعال در زمینه های مختلف حقوق بشر و سازمانهای اصیل اجتماعی که درپی کسب  قدرت نیستند بعنوان پشتوانه مردم نهادهای فوق، حضوری بسیار ثمر بخش در صحنۀ سیاسی کشور داشته اند.

احزاب
تفاوت فکری انسانها در جوامع کلان  بیانگر  واقعیت هائی است که‌ ریشه  در غرایز ،  محیط اجتماعی، فرهنگ  و آموخته های آنان دارد.  به همین ترتیب تفاوتهای سیاسی  و تحزب  بین آنها  نتیجۀ القای محوریت  قدرت در دموکراسی است که خود علت العلل فسادها می باشد  چون حزب نردبان ترقی افراد و وسیله  حفظ و  تکاثر  قدرت برای حاکمیت است .
واژۀ حزب قبل از هرچیز تقابل، دوگانگی یا چند پاره بودن جامعه و کشور را به ذهن متبادر میکند. وجود گروهها و احزاب سیاسی که بدلیل  حاکم بودن فرهنگ زور برای کسب موقعیت برتر , و قبضه زمام امور مسلط  تلاش میکنند،  یک واقعیت است. ، تحزّب و یا رویاروئی  اقشار مختلف مردم با یکدیگر  که در دموکراسیها  بعنوان یک اصل شمرده میشود در فرهنگ حقوق بشر و کرامت انسانی ، به هیچوجه توصیه و یا تجویز نشده‌است و در حالیکه علاقه و دلبستگی احزاب به مؤلّفه‌های خود را  بعنوان یک واقعیت بیان میکند،  در صد تشریع و حقانیت بخشی به چنین فرهنگ و خصلتی نیست بلکه  با توصیه به اتحاد جامعه و حفظ حقوق تمام انسانها ،   پیروزی پویندگان راه یگانگی در رسیدن به‌اهداف خود به شرط رعایت میزان و معیارهای اخلاقی که هدف نهائی از دین بوده است  نوید میدهد.
از لوازم دموکراسی رایج وجود احزاب وگروههای (ظاهراً) مستفل جهت مشارکت در انتخابات و ادامه کار دموکراسی کذائی است ولی  در هیچ جا حزب سیاسی هرچند هم که مستقل باشد نمیتواند رسماً در تقابل با حاکمیت  باشد.  احزاب  در یک کشور بعنوان  ابزار مختلف در اختیار نظام سیاسی آ هستند لیکن ، جا  انداختن و به نوعی،  دادن الزام قانونی به آنها از طریق تشکیل اتاق احزاب با بودجه  دولتی  تنها  در یک استبداد عریان مانند ایران  میتواند رخ دهد و تشکیل  اتاق مذکور  نشانه ها ی بارزی از حذف احزاب بطور کلی  و احیای حزب  رستاخیز یا حزب بعث  یا  سیستم تک حزبی  در حکومتهای کمونیستی را با خود داشته است.
احزاب  که میتوان آنها را صنف طالبان مکنت و قدرت سیاسی نامید و بوسیله دولت گرایان تشکیل میشوند،  بدلیل اتّصال از پیش با مراکز حکومتی ، و بهره‌گیری از منابع مالی مطمئن، خیلی بیشتر توسعه یافته و شاخص شده‌اند تا بدان حد که صفت سیاسی در حزب مستتر است. از این رو سایر گروهها حتّی تشکلهای مربوط به روحانیّون، در  بکار بردن عناوین تخصّصی و صنفی برای تشکیلات خود بیشتر راغب هستند و سعی میکنند بر غیرحزبی  و بعبارتی غیر وابسته بودن خویش به حکومت بیشتر تکیه کنند، چون خوب یا بد در جامعه ما، حاکمیت و اکثر مردم بدلیل سابقه تزاحم، از گفتمان حزبی خوششان نمیاید. علّت اینست که از زمان انقلاب مشروطیت و بخصوص بعداز انقلاب 57 حکومتها همواره در پی انحلال احزاب و تشکّلهای مستقل حتی نوع غیر سیاسی آنها  بوده‌اند چون آنان را مخلّ فرمانروائی مطلق و بدون خدشه  خویش یافته‌اند. این تبدیل به یک عرف حکومتی شده که حزب باید توجیه گر روشهای جاری  و کارگزار شخص  حاکم باشد و الاّ مورد وهن بوقهای دولتی قرار میگیرد که غیر خودی و یاعامل بیگانه ‌است.
خصلت ضد فرهنگی متابعت از قدرت از سوی فرومایگان و بسط منش دنائت،  خاکساری و صٍِله خواهی  در برابر نیروی مسلط  باعث شده که در زمان فعلی حتی در بین احزاب    با الکو  برداری از ساختار احزاب سیاسی در خارج از کشور( نظم آهنین) و تکرار تعبیراتی مانند   رهبر مقتدر ، رئیس جمهور یا سیاستمدار با اقتدار،  کشور قدرتمند ،  حزب مقتدر ، وحتی مدیر توانمند در   ادبیات سیاسی  ، به جا انداختن  و رواج  قدرت پرستی و حزب بازی  متمرکز برای تسلط بر مردم  بیشتر شود.

در دموکراسیهای رایج، احزاب بر ارکان نظام  (قوای سه‌گانه) و نیز کل جامعه ‌اشراف دارند و منافع طیف خود را با  اغفال عوام و در صورت نیاز، براه‌انداختن جمعیت و آشوب نمایندگی و تأمین میکنند. در درون احزاب کار چرخانانی قرار دارند که از اعضای اصلی هیئت حاکمه‌اند و درمیان آنها   باندهائی سیاسی تحت عنوان اتاق فکری وجود دارند که‌اگر بتوانند کلّ حزب یعنی خر و آخور را با هم به تاراج میبرند. نمونه  این امر چند سال  پیش مورد اعتراض ژنرال‌هایزر خودمان قرار گرفته و شکوِه میکرد که چرا حزب جمهوریخواه  بوسیله نیوکانها از قاطبه جمهوری خواهان مصادره گردیده است.
احزاب سیاسی خیلی زود پولاریزه شده و ماهیّت و منویّات آنها معلوم میگردد. منتهی بواسطه گردش ایام هر از گاهی حکومت بین آنها دست بدست میشود تا همۀ هیئت حاکمه به نوبت به مقصود خویش رسیده و به قضای حاجت در دموکراسی بپردازند و از خوان منابع ملی و بیت‌المال یغمای خویش ببرند.
در مورد احزاب میدانیم که با توجه به مرامنامه و به نسبت موقعیتشان از نظر فاصله با دولت حاکم باید بمناسبتهای مختلف اظهار وجود و در افشانی نمایند و الا سمپات‌ها و پیاده نظام رأی ریز، و سرمایه‌اصلی خود را از دست میدهند (فشار رأی و سوخت موتور دموکراسی ابلهان،  افت میکند). حزب وسیله‌ای شده برای رسانیدن از ما بهتران به‌ایستگاه و تکیه دولت که ساحلی است  امن و سر منزل مقصود با امکان دست یابی به حاشیه های امن و   مصونیتهای امنیتی ، سیاسی ،قضائی دیپلماتیک و گمرکی   و مردم هم از دید احزاب برای این آفریده شده‌اند تا بدنبال این خر دجّال بدوند و با رهبری آنها و شرکت در مضحکه انتخابات، به وادی تبعات بازیهای سیاسی سرازیر شوند. حزب بخصوص با صبغۀ قدرتمداری تبدیل به حیوانی کریه ( لویاتان) شده که همه چیز را  می بلعد و جزء خود میکند و در این راه حد یقفی نمیشناسد. انگیزه و قدرت ناشی از تکاثر، حزب غالب را بسوی حذف و یا امحای سایر  احزاب و قبضه تمامی دستگاههای قانونگزاری، اجرائی ، قضائی و نظارتی و نیروهای انتظامی و نظامی سوق میدهد تا جائیکه همه را به نظامی تک حزبی توتالیتر و فاشیست که وارد حریمهای عقیدتی شهروندان نیز میشود تبدیل مینماید. نظم آهنین حزبی هم با کسی شوخی ندارد که خود دولتی است در داخل و یا وابسته به دولت و خیری از آن به جامعه نمیرسد. بیخود نیست که بزرگان طراز اول فراحزبی بوده‌اند و هیچگاه از جناح فکری و جبهه پائین‌تر نیامده‌اند. جالب‌تر در کشور ما پدیده تخصیص بودجه عمومی و تأسیس اطاق دولتی برای احزاب است تا کاملاً دست‌آموز قدرت بوده و بدان محتاج و معتاد ، اجرای سیاست تفرقه بیانداز و حکومت‌کن راوسیله شوند.  حکومتیان محمل این کار را ظاهراً همگرایی احزاب واتفّاق در امور از طریق مشورت میدانند و فراموش میکنند که‌اصل اعتصام برای احتراز از تفرقه و تحزب بوده ‌است نه ‌ایجاد و تقویت آنها. اتفاق مبتنی بر وِِداد و برابری دستور صریحی است برای تمام افراد جامعه  و در  امور سیاسی برای تمامی کارکنان بخش عمومی کشور  بدون استثناء و  نه فقط برای صاحبان مناصب و متصدیّان احزاب دست آموز. این دور زدن اصول و روی آوردن به حزب دولتی برای یک نظام سیاسی بمثابه پرورش مار در آستین میباشد چون احزاب دست ساز و بی‌ریشه بخصوص نوع نظامی و امنیتی آن طعمه‌های بهتری برای دخالت و بهره‌برداری سیاسی توسط کشورهای سلطه‌جو هستند. شاهد این مدعا ، حکومت نظامیان در کشورهای همجوار و سایر کشورهای توسعه نیافته پس از جنگ  جهانی دوّم ، بلا استثناء توسط رهبران خود آلت دست قدرتهای شرق و غرب بود‌ه‌اند که بطرفة العینی حتی بر روی هم اسلحه میکشند. موارد ملموس و مرتبط با مسائل ایران احزاب پیشه‌وری؛ بعث عراق؛ و گروه طالبان و اینک سپاه برادران قاچاقچی میباشند.  به هر حال مؤلفه  حزب سیاسی بخصوص در جوامع فرو دست از جنس قدرت و موجب فساد است تا حدی که مانند هر قدرت دیگر پس از رسیدن به نقطه هژمونی و بلامنازع  شدن در ظرفیت خود از مدار خارج شده  با نابود کردن خویش از بین میرود .عاملی که به این احزاب فرمایشی  در سطح بین المللی رسمیت میبخشد بر گزاری  انتخابات تشریفاتی  وقبول آن از سوی بعضی قدرتهاست  است که پوچ بودن این انتخابات موضوع مقاله فوق بوده است.
بهتر است  قبل از تغییر نظام که امری حتمی است  مواردی که میتوانند ما را به ایده آلهای دموکراسی رهنمون شوند از پیش مطرح شده باشند تا بعد از حادثه  بدنبال تکرار  آزمون و خطا ی یکصد و پنجاه سال گذشه نباشیم  برای مثال   . در این لینک ضمن  معرفی  بدیلی برای دموکراسی  که در آن خردورزی در قالب یک روند قانونی ، بجای انتخابات محور امور سیاسی است،  ملاحظه خواهید فرمود که چگونه در آن  احزاب سیاسی  و انتخابات بلاموضوع میشوند  و  ورود به هرم اداری - سیاسی کشور تنها از طریق آزمون ورودی بدون هرگونه برخورد گزینشی است  . در این طرح ارتقای  کارشناسان و خبرگان به مقامات بالاتر مستلزم توفیق در ارزیابی مشترک و متقابل کارکنان در هر واحد کاری میباشد. چون هرم حکومتی فاقد پنجره ورودی است  هیچ شخص یا سازمان  داخلی یا بیگانه  و هیچ مرام ومسلکی  نمیتوانند با انتصابات فرمایشی  از آن سوء استفاده نمایند  . در این سیستم ،   دولتی سیال و متکامل ضمن انجام وظائف خود جایگزین حاکمیت میشود و طبقه یا هیئت حاکمه غیر مسئول بوجود نخواهد آمد. به همین دلیل کشور و  نظام سیاسی  آن بواسطه شاخص نبودن مرکز ثقل سیاسی و تصمیم گیری ( مانند  رهبر- شاه حتی رئیس جمهور و یا نخست وزیر) ، و انجام  کار جمعی و خرد ورزی  در حل و عقد مسائل،  بجای مقام ، از دست اندازی و فشار خارجی بیمه میشود  . این کاری است که در ایران و در ماجرای  فریب دادن استالین توسط احمد قوام السلطنه و خارج نمودن نیروهای اشغالگر از خطه شمال  به نوعی سابقه دارد. مهمترین امتیاز این روش آنستکه سردمداران  مدعی نظم جهانی ازحادثه آفرینی و براه انداختن انتخابات فرمایشی ،  یا تحمیل خواسته های  خود به نظام حاکم نا امید میشوند زیرا در کشور  تابوی مشروعیت بخشی به حکومت دیکتاتوری از طریق انتخابات صندوقی  شکسته شده و مردم آن را به فرصتی طلایی برای سلب صلاحیت و پس گرفتن مشروعیت از زورمداران تبدیل میکنند  وانتخابات پاپولیستی که دیگران بخواهند آنرا رد یا تأیید کنند وجود ندارد .  در هر زمان مشارکت معترضانه که ذیلاً به آن اشاره میشود جوابگوی مطامع  سلطه داخلی یا خارجی است.نکته  دیگر آنکه در شرایطی که باج خواهان ببهانه های مختلف در صدد حمله به ایران هستند رسانه ای کردن هر چه بیشتر مشارکت معترضانه بخاطر اعتراض به بیعدالتیها و +انتقال آن به گروههای اجتماعی نظیر جنبش اشغال مراکز مهم و اقتصادی که با شعار ما 99% مردم هستیم فعالیت میکنند  میتواند میدان مبارزه را برای فعالین مدنی گسترش داده و به زمین و سرزمینهای مورد نظر  حریف بکشاند.  از نظر زمانی این پیام  در حال حاضر در کشورهای عربی و هر کجا که در درون کشور مبارزه سیاسی برای کسب آزادی   جریان دارد بیشتر  میتواند مورد قبول واقع شود. آنان که مدعی فعالیت سیاسی فقط برای نجات ایران میباشند و چشم داشت دیگری ندارند میتوانند جدیت خود در این گفته را در عمل به اثبات برسانند.
یک نکته ، اگر از علل نا کار آمدی دموکراسی  در مقاله" فرار از دموکراسی؟.. " که در ابتدای این نوشته  به آن لینک داده شد موافق نباشید، این نوشته و لینکهای آن شاید  نتوانند  رضایت شما را جلب کنند

کلید واژۀ تغییر حاکمیت  :
انتخابات تحمیلی توسط اقتدار گرایان فعلی یا هر نظام و کشور دیگر با یک کلمه جادویی مانند برف آب شده و به زمین فرو میروند. آن کلمه جادویی،  گفتن  (نه) به زبان سیاسی به حکومتها، از طریق مشارکت فعال و معترضانه و ریختن رأی باطل شده ( به تشخیص شخص رأی دهنده) در تمام انتخاباتی است که از سوی زور محوران بر گزار میشود . نتیجه تحریم انتخابات یعنی  واگذاری تنها میدان مبارزه و آخرین امکان باقیمانده به دشمن و  انصراف از حقوق خود. حکومت هم از لطف تحریمیان خوشحال است  و هم به روشهای مختلف آن را القا میکند.  در یک نظام توتالیتر گزینه مشارکت معترضانه  به رفراندم سلب رسمی مشروعیت از نظام مبدل خواهد شد ضمن اینکه   مسئله تقلب و آمار سازی در این برنامه غیر اجرائی میشود . این نوع از  مقابله ، در انتخابات کانونها و تشکلهای صنفی و سندیکایی که حکومت فضولاً در آنها حاضر شده و مرتکب نظارت استصوابی  میشود نیز کارسازبوده  و به اخراج عنصر  حکومت از این اجتماعات منتهی خواهد. توضیح  بیشتر در این   +لینک  
این مقاله برمبنای کتاب دموکراسی در ایران فردا ( مردُمرایی ) نوشته شده است