اعتراف خامنه ای به نداشتن
معنویت و تحریف سخنان مرسی
به گزارش پارسینه، دکتر
فروز رجایی فر، دبیرکل ستاد پاسداشت شهدای نهضت جهانی اسلام و کارشناس امور سیاسی که
سابقه حضور
در میان دانشجویان پیرو خط امام در سال 1358 در جریان اشغال سفارت آمریکا را نیز دارد، در یادداشتی به
تحلیل اتفاق "تحریف سخنان محمد مرسی"
در اجلاس غیرمتعهدها در تهران پرداخته است؛ متن این
یادداشت را از نظر می گذرانید
:
سياست ورزى، آنگاه كه كمترين اثرى از معنويت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز مي شمرد
سياست ورزى، آنگاه كه كمترين اثرى از معنويت در آن نباشد، دروغ را هم مجاز مي شمرد
این فرازی از سخن مقام معظم رهبری در همان پنجشنبه کذایی افتتاحیه اجلاس است. از همان شب بارها در صدد برآمدم تا چند سطری در اعتراض به حرکت کودکانه صدا و سیمای ملی در اهانت به شعور ملت خود بنویسم و بنویسم که چگونه از این که از اعتمادم به این رسانه سوءاستفاده شده است عصبانی ام؛ باید می نوشتم که چقدر متأسف شدم که مراسم افتتاحیه را از شبکه های دیگر ندیده ام و ساده لوحانه، بعنوان یک کارشناس مسائل جهان اسلام، عنان کسب اطلاع و ابزار تحلیل خود را به افرادی بی کفایت و بی لیاقت و بی خبر از اصول حفظ امانت و رسالت حرفهای سپرده ام؛ با این حال بارها هم منصرف شدم؛ چون برای رفع این شبهه که در باقی مسائل با کژیها و سستیها همرای و همنوایم، بنا نداشته و ندارم که در برخی مسائل وارد شوم.
اما
بالاخره این بار سکوت را جایز ندیدم؛ زیرا عمق فاجعه ای
که با کج اندیشی مدیریت رسانه ملی رقم خورد، چنان بود که نه تنها بحرانی در
افکار عمومی و سطح
اجتماعی مخاطبان داخلی آفرید و ضربه ای اساسی به حیثیت نظام و توان دیپلماسی کشور وارد کرد؛ بلکه در نگاهی
عمیق تر، هم آینده امنیت ملی ما را در دو سطح داخلی و جهانی مورد تهدید قرار داد و هم اعتبار نظام اسلامی
را در مسیر ریاست جنبش
عدم تعهد مخدوش نمود.
خصوصاً آن که حتی پس از گذشت سه روز از بروز این فاجعه سیاسی و علیرغم رنجیدگی، بهت و واکنشهای وسیع مردمی در داخل و استفاده تمام و کمال دشمنان جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی، هیچ ندامت و اعتذاری از سوی هیچ مقام مسؤولی ابراز و هیچ گامی هم برای ترمیم آثار این خطا برداشته نشده است.
فاجعه پنجشنبه از وجوه مختلف قابل طرح و اعتراض است که در این سه روز بسیاری به آنها اشاره کرده اند. از بعد وجود عزم و ارادهای برای دروغگویی و فریبکاری در مدیریت کشور، از منظر خیانت در امانت نسبت به صاحبان سخن، از جنبه سوءاستفاده ار اعتماد مخاطبان رسانه و اهانت به شعور آنان، از لحاظ خود قیم پنداری بعضی نسبت به ملت بزرگ ایران، از جهت هتک حرمت و آبروی نظام و مردم انقلابی ایران با به استهزاء کشیده شدن آنان در جهان، از بعد ضربه به حیثیت اعتقادی و عملی شیعیان در یک عرصه مهم بین المللی و در عصر بیداری اسلامی، از نظر نبود کیفیت و عدم فهم رسالت حرفهای در سطح مهندسی افکار عمومی در کشور، از جنبه فقدان سعه صدر در نظام سیاسی ایران برای تحمل صدای مخالف دیگران علیرغم طرح شعار مدیریت مشترک جهانی، از بعد ناتوانی در تحلیل و نداشتن پیشبینی برای بروز یک حالت بحرانی و اتخاذ راه حلی از قبل برای حل و فصل آبرومندانه مسائل مستحدثه، از جهت خط قرمز کشیدن به تلاشهای طاقت فرسایی که برای برگزاری اجلاس در امنیت کامل و آرامش همهجانبه شده بود، از جنبه چالشها و هزینه هایی که پس از اجلاس برای نظام با بعضی دولتها ایجاد شده، از منظر القای عدم اعتبار و صلاحیت ایران برای ریاست جنبش عدم تعهد در سه سال پیش رو و ..... ؛ لکن از مهمترین وجوهی که کمتر به آن پرداخته شده است، تهدیداتی است که اقدام بیخردانه تحریف سخنان محمد مرسی و بان کی مون در دو سطح بین المللی و داخلی علیه امنیت نظام اسلامی ایجاد کرده است.
خصوصاً آن که حتی پس از گذشت سه روز از بروز این فاجعه سیاسی و علیرغم رنجیدگی، بهت و واکنشهای وسیع مردمی در داخل و استفاده تمام و کمال دشمنان جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی، هیچ ندامت و اعتذاری از سوی هیچ مقام مسؤولی ابراز و هیچ گامی هم برای ترمیم آثار این خطا برداشته نشده است.
فاجعه پنجشنبه از وجوه مختلف قابل طرح و اعتراض است که در این سه روز بسیاری به آنها اشاره کرده اند. از بعد وجود عزم و ارادهای برای دروغگویی و فریبکاری در مدیریت کشور، از منظر خیانت در امانت نسبت به صاحبان سخن، از جنبه سوءاستفاده ار اعتماد مخاطبان رسانه و اهانت به شعور آنان، از لحاظ خود قیم پنداری بعضی نسبت به ملت بزرگ ایران، از جهت هتک حرمت و آبروی نظام و مردم انقلابی ایران با به استهزاء کشیده شدن آنان در جهان، از بعد ضربه به حیثیت اعتقادی و عملی شیعیان در یک عرصه مهم بین المللی و در عصر بیداری اسلامی، از نظر نبود کیفیت و عدم فهم رسالت حرفهای در سطح مهندسی افکار عمومی در کشور، از جنبه فقدان سعه صدر در نظام سیاسی ایران برای تحمل صدای مخالف دیگران علیرغم طرح شعار مدیریت مشترک جهانی، از بعد ناتوانی در تحلیل و نداشتن پیشبینی برای بروز یک حالت بحرانی و اتخاذ راه حلی از قبل برای حل و فصل آبرومندانه مسائل مستحدثه، از جهت خط قرمز کشیدن به تلاشهای طاقت فرسایی که برای برگزاری اجلاس در امنیت کامل و آرامش همهجانبه شده بود، از جنبه چالشها و هزینه هایی که پس از اجلاس برای نظام با بعضی دولتها ایجاد شده، از منظر القای عدم اعتبار و صلاحیت ایران برای ریاست جنبش عدم تعهد در سه سال پیش رو و ..... ؛ لکن از مهمترین وجوهی که کمتر به آن پرداخته شده است، تهدیداتی است که اقدام بیخردانه تحریف سخنان محمد مرسی و بان کی مون در دو سطح بین المللی و داخلی علیه امنیت نظام اسلامی ایجاد کرده است.
آقایان مقامات کشور از هر جریان و جناح!
توجه داشته باشید که در سطح داخلی، به مدد این گونه شعبده بازیهای ناشیانه صدا و سیما و اقمار خبری آن است که جریان عدم اعتماد به رسانه ملی و مواضع رسمی نظام که از این مسیر به مردم عرضه و تبلیغ میشود، شکل میگیرد و به مرور آنقدر به وسیله دشمنان ترویج و تقویت میشود که مدافعین نظام را خلع سلاح کرده و در نهایت تبعات ناگوار آن در مواضع و مواقعی که کشور نیازمند به وحدت ملی و اعتماد عمومی به ساختار اجرایی و رسانهای است، رخ مینماید. امروز، یکسال پیش از انتخابات آتی ریاست جمهوری، هیچ خیانتی در کشور بالاتر از سلب و تخریب اعتماد مردم نسبت به نظام اسلامی نیست و این خیانت را رسانه ملی در کمال آرامش و بدون احساس گناه انجام داده است
. آیا کسی از شما هست که داد این نظام مظلوم و این مردم محترم را از این مدیران خود شیفته بستاند؟ مدیر طلبکاری که ادعا دارد لایه ها و سطوح جنگ نرم را چنان میشناسد که فیلسوفانه معتقد است نباید در جمع دانشجویان حضور یابد که مبادا مطلبی ناپخته بر زبان آورد که مورد سوءاستفاده قرار گیرد، عجیب نیست که به ابعاد این افتضاح بزرگ باور و اذعان ندارد و چاره ای برای رفع و رجوع آن نمیکند و یا مسأله این است که اساساً ایشان درکی از جنگ نرم ندارد؟!
آیا این اقدام را نباید به مثابه انفجار یک بمب نرم در تهران، و خنثی کننده تمامی تلاشهای گسترده نیروهای امنیتی و انتظامی و اجرایی دانست؟! و چنانچه مدیر رسانه ملی در این فاجعه مسلوبالاختیار بوده و دست نیروهای دیگری در این کار است، آیا دستگاهی در این کشور هست که مدیرانی چنین ضعیف و نالایق را به نفع منافع و امنیت ملی برکنار یا مهار کند و رفتار آنان را در یک چارچوب منطقی و علمی محصور نماید؟
در سطح بین المللی نیز قطعاً این اقدام غیرحرفهای و غیرصادقانه، موقعیت ما را در مذاکرات بینالمللی تضعیف خواهد نمود
.
مسلماً در مذاکرات آتی با بهانه جویان غربی، طرف ایرانی برای قانع کردن دیگران راه دشواری را در پیش خواهد داشت؛ زیرا اکنون یک جریان مشکوک، از درون بخش رسمی نظام، به جهان این سیگنال را مخابره کرده است که ایرانیها از دروغگویی در مواردی که خوش نمیدارند پرهیزی ندارند، ولو این که به آسانی، آن کذب آشکار شود و حتی پیامدهای سنگین حیثیتی، سیاسی و بین المللی برایشان داشته باشد! و این به معنای فروریختن همه مبانی منطقی مذاکرات است که تا به حال بر مبنای حرمت سلاح اتمی از منظر نظام اسلامی ایران و فتوای رهبری معظم در این خصوص و اهداف صلحطلبانه علوم و تحقیقات هستهای در ایران استوار شده است. آیا با ایجاد چنین سوءظنی علیه نظام، بهترین حربه به دست مغرضان و معاندان داده نشده و چنانچه همین اشتباه موجب اتخاذ یک تصمیم خشونت بار از سوی دشمنان گردد، نباید همچون جاسوسی، از مصادیق اقدام علیه امنیت ملی تلقی شود؟
جایی که رهبری معظم نظام به صراحت سیاست خالی از معنویتی را که دروغ را مجاز میشمارد، حتی برای جهانخواران مستکبر محکوم میدانند، جای تأسف و شگفتی است که یک فرد و یا جریان مجهول الهویه، مهر بزرگ عدم صداقت و فریبکاری و تحمیق ملت ایران را این گونه بر پیشانی این نظام مینشاند.
از این رو به نظر میرسد به لحاظ دو مورد مهمی که به طور خلاصه مطرح و موارد دیگری که اشاره گردید، لازم است هر چه سریعتر، برخورد قاطع و مؤثری با مرتکبین این «خیانت و ظلم بزرگ» و در خوشبینانه ترین حالت، این «اشتباه جبران ناپذیر» صورت گیرد و سطحی یا احدی از مدیریت نظام با به عهده گرفتن مسؤولیت این رسوایی، به اشد مجازات محکوم شود تا چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی که در برگزاری اجلاس، در حد عالی به لحاظ آداب و اصول میزبانی، حفظ امنیت و استقبال از طرح دیدگاههای متنوع دولتهای عضو جنبش عدم تعهد عمل نمود، از این آلودگی تطهیر و معلوم گردد که حاکمیت نظام از اقدام حماقت آمیز رخداده برائت میجوید و انطباق چنین رفتاری را با مشی سیاسی و عملیاتی و سنتهای اسلامی خود نفی و انکار مینماید؛ زیرا خود را پیرو و عامل به تعالیم رادمردی میداند که میفرمود در ذکاوت و مکرورزی از معاویه کمتر نیست، لکن این «اسلام» است که دست او را بسته است
مسلماً در مذاکرات آتی با بهانه جویان غربی، طرف ایرانی برای قانع کردن دیگران راه دشواری را در پیش خواهد داشت؛ زیرا اکنون یک جریان مشکوک، از درون بخش رسمی نظام، به جهان این سیگنال را مخابره کرده است که ایرانیها از دروغگویی در مواردی که خوش نمیدارند پرهیزی ندارند، ولو این که به آسانی، آن کذب آشکار شود و حتی پیامدهای سنگین حیثیتی، سیاسی و بین المللی برایشان داشته باشد! و این به معنای فروریختن همه مبانی منطقی مذاکرات است که تا به حال بر مبنای حرمت سلاح اتمی از منظر نظام اسلامی ایران و فتوای رهبری معظم در این خصوص و اهداف صلحطلبانه علوم و تحقیقات هستهای در ایران استوار شده است. آیا با ایجاد چنین سوءظنی علیه نظام، بهترین حربه به دست مغرضان و معاندان داده نشده و چنانچه همین اشتباه موجب اتخاذ یک تصمیم خشونت بار از سوی دشمنان گردد، نباید همچون جاسوسی، از مصادیق اقدام علیه امنیت ملی تلقی شود؟
جایی که رهبری معظم نظام به صراحت سیاست خالی از معنویتی را که دروغ را مجاز میشمارد، حتی برای جهانخواران مستکبر محکوم میدانند، جای تأسف و شگفتی است که یک فرد و یا جریان مجهول الهویه، مهر بزرگ عدم صداقت و فریبکاری و تحمیق ملت ایران را این گونه بر پیشانی این نظام مینشاند.
از این رو به نظر میرسد به لحاظ دو مورد مهمی که به طور خلاصه مطرح و موارد دیگری که اشاره گردید، لازم است هر چه سریعتر، برخورد قاطع و مؤثری با مرتکبین این «خیانت و ظلم بزرگ» و در خوشبینانه ترین حالت، این «اشتباه جبران ناپذیر» صورت گیرد و سطحی یا احدی از مدیریت نظام با به عهده گرفتن مسؤولیت این رسوایی، به اشد مجازات محکوم شود تا چهره نظام مقدس جمهوری اسلامی که در برگزاری اجلاس، در حد عالی به لحاظ آداب و اصول میزبانی، حفظ امنیت و استقبال از طرح دیدگاههای متنوع دولتهای عضو جنبش عدم تعهد عمل نمود، از این آلودگی تطهیر و معلوم گردد که حاکمیت نظام از اقدام حماقت آمیز رخداده برائت میجوید و انطباق چنین رفتاری را با مشی سیاسی و عملیاتی و سنتهای اسلامی خود نفی و انکار مینماید؛ زیرا خود را پیرو و عامل به تعالیم رادمردی میداند که میفرمود در ذکاوت و مکرورزی از معاویه کمتر نیست، لکن این «اسلام» است که دست او را بسته است
!