۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه


 زمینه ای برای بازنگری بخش مهمی از؛ تاریخچه «نهضت ملی ایران

محمد حسیبی







نوامبر2012- آبانوآذر1391
بزرگداشت دکتر محمد مصدق شنبه، 10 نوامبر 2012 ساعت 12 ظهر در باشگاه خبرنگاران (National Press Club) باعث شد تا زمینه ای برای بازنگری سفر مهم آن مرد بی نظیر تاریخ و رهبر«نهضت ملی ایران» فراهم گردد.

Tribute Event for Dr. Mohammad Mossadegh
Saturday, November 10, 2012 at 12:00 p.m.
National Press Club, 529 14th Street
Northwest Washington, DC 20045

Prime Minister Mohammed Mossadegh of Iran being greeted by Henry F. Grady,
US Ambassador to Iran at the time

درج تمام مطالب در رابطه با این سفر نه تنها در یک مقاله ممکن نیست، بلکه در پنجاه مقاله هم نمی گنجد. بخشی از جزئیات این سفـر تاریخی منجمله متن سخنرانی دکتر محمد مصدق در باشگاه خبرنگاران(Press Club) شهر واشنگتن و پرسش و پاسخ هائی که بین خبرنگاران و آن بزرگمرد تاریخ ردّ و بدل شده بود همچنان برخلاف قوانین و عرف جوامع جهان در زمره اسناد طبقه بندی شده و سرّی سازمان سی آی اِ (CIA) باقی مانده است. سخنرانی هر شخصیت سرشناس در کشوری به غیر از کشور خودش، قانونا متعلق به خود او و مردم کشورش می باشد، با این وجود، بسی حیرت آور است که تا امروز هم متن کامل سخنرانی دکتر محمد مصدق در باشگاه خبرنگاران به نحوی غیرقانونی و غیرقابل قبول توسط سازمان سی آی اِ (CIA) مهر و موم شده و به صاحبان اصلی وی مسترد نشده است. در این مورد، بهانه های فراوانی از منابع و نشریات امریکائی در آن دوران ابراز شده، اما هیچکدام قانع کننده نیست و به عذر و بهانه امپریالیستی شبیه است. نگارنده این مقاله قریب سه هفته پیش از یکی از ایرانیان ساکن واشنگتن خواهش کرد که او به اداره عریض و طویل آرشیو باشگاه خبرنگاران مراجعه و در صورت امکان نسخه ای از سخنان دکتر مصدق در آن باشگاه را دریافت کند. وی در بازگشت، اطلاع داد که به او گفته اند، اینکه شما می خواهید در زمره اسناد طبقه بندی شده است و دسترسی بدان دسترسی بدان غیرممکن است!
از جریان کامل برگزاری بزرگداشت دکتر محمد مصدق در روز دهم نوامبر سال جاری که توسط دانشگاه شیکاگو بر پا شده بود تاکنون خبر و یا تفسیر و تعبیر چشمگیری به غیر از دو گزارش از سوی برنامه فارسی صدای امریکا و صدای انگلستان ( بی بی سی BBC)که لینک هردو برای استفاده عموم در زیر درج می شود در دست نیست:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/11/121111_l42_tribute_mossadegh.shtml
http://ir.voanews.com/media/video/1543670.html
اکنون به یمن زمینه ایجاد شده از سوی برگزار کنندگان آن بزرگداشت در دهم نوامبر، موارد مهمی از آن سفر تاریخی زنده یاد دکتر محمد مصدق برای دفاع از حقوق ملت ایران در شورای امنیت و متعاقب آن مسافرت وی به دیگر نقاط امریکا از جمله شهر واشنگتن در این مجموعه به صورت چندین مقاله به علاقمندان تقدیم می گردد:
یکی از صادقانه ترین و در نتیجه معتبرترین مطالب را می توان در کتاب «خاطرات دکتر غلامحسین مصدق» یافت. در صفحه 76 چاپ سوّم این کتاب چنین آمده:

در شورای امنیت سازمان ملل
سفر به امریکا
روز پنجم مهر 1330، وزارت خارجه انگلیس، طی اعلامیه ای تصمیم دولت ایران را در مورد اخراج کارکنان انگلیسی شرکت نفت از آبادان، به عنوان تخلف از قرار تأمین صادره از دیوان دادگستری بین المللی و در حکم توسل به زور و مغایر با اصول بین المللی اعلام کرد. در اعلامیه وزارت خارجه انگلیس گفته شده بود:
« . . . با وجود این که تصمیم دولت ایران، استفاده از قوای نظامی را بـــرای حفظ منـــافع انگلیس موجّه می سازد، مع هذا، دولت انگلیس برای حفظ قدرت سازمان ملل، از توسل به زور خودداری خواهد کرد. . . . و در عین حال برای جلــوگیـــری از فروش نفت ایران به دیگران، به هرگونه اقدام مقتضی مبادرت خواهد نمود . . . .».
دولت انگلیس در همان روز، نامه ای به دبیرکل سازمان ملل فرستاد. در این نامه تقاضا شده بود: چون دولت ایران به قرار صادره از سوی دیوان بین المللی دادگستری توجه نکرده است، شورای امنیت موضوع را قبل از اخـــراج کارمنـــدان انگلیسی، مورد رسیدگی قرار دهد و دولت ایران را ملزم به رعایت قرار موقت دیـــوان دادگستری نماید.
شـــورای امنیت سازمان ملل، شکایت دولت انگلیس را در دستــور خــــود قـــرار داد. سپس روز 6 مهــر، به دولت ایـــران اطلاع داد: هیئت نماینـــدگی ایــــران در جلسه شــورای امنیت، که بنا به تقاضای ایران، روز 22 مهــر تشکیل می شود حضــور یابد.ناگفته نماند که دولت ایران روز 11 مهر، باقیمانده کارکنان انگلیسی شرکت سابق را از آبادان اخراج کرده بود.
روز 14 مهر 1330، پدرم در رأس هیئت نمایندگی ایران، به منظور شرکت در اجلاس شورای امنیت سازمان ملل و دفاع از حقوق ایران عازم امریکا شد. اعضای هیئت نمایندگی ایران عبارت بودند از: الله یار صالح، دکتر سید علی شایگان، سهام السلطان بیات، دکتر احمد متین دفتری (اعضای هیئت مختلط)، دکتر کریم سنجابی، دکتـــر مظفـــر بقــائی (نماینــدگان مجلس شورای ملـــی)، بوشهـری ( وزیــر راه )، دکتـــر حسین فاطمی( معاون سیاسی و پارلمانی و سخنگوی دولت)، حسین نـــواب ( وزیـــر مختــار ایران در هلند ), دکتــــر عیسی سپهبدی (مترجم زبان فرانسه )، محسن اسدی (مترجم زبان انگلیسی)، عباس مسعودی و دکتـــر مصطفی مصباح زاده، مــــدیران روزنامه های اطلاعات و کیهـــان؛ سیف پور فاطمی، نماینده روزنامه باختــر امروز؛ شجاع الدین شفا، رئیس اداره تبلیغات نیز از اعضای هیئت بودند. دکتر علی قلی اردلان نمایندگی دولت ایران را در سازمان ملل به عهده داشت، و دکتـــر جلال عبـــده معاون نماینده ایران در سازمان ملل متحد بود.در این سفر، من و خــواهـــرم خانــم ضیــاء اشرف نیز همراه هیئت بودیم، پدرم هزینه مسافرت خود و ما را شخصا پرداخت کرد.
مسافرت هیئت با هـــواپیــمای K.L.M. صورت گرفت. در فـــرودگاه های رم، فــرانکفـورت، آمستــردام، جمـــع کثیــــری از ایـرانیـان به استقبـال هیئت آمـده بودند. خبــــرنگاران خـــارجــی نیــز با اعضـــای هیئت مصاحبه و گفتگو به عمل آوردند. دوسه ساعت پس از پرواز، پدرم تلگرافی از حاج محمد نمازی، بازرگان ایرانی که در آن موقع مقیم امریکا بــود دریافت کرد. آقای نمــازی از پدر و همــراهان دعـــوت کــرده بود هنــگام اقامت در امــریکا مهمــان او باشند. بیشتـر همـــراهان این دعـوت را استقبال کـــردند، ولــی پــدرم در پاسخ تلگــرام، ضمن تشکر از آقــای نمازی خـــاطرنشان ساخت که هیئت نماینـــدگـی ایـــران با هزینـــه دولت عازم انجـــام مأموریت است و مهمـــان هیچ کس نخواهد شد.
ناگفته نگذارم که برای هریک از افراد عضو هیئت، روزانه مبلغ 60 دلار هزینه سفر تعیین شده بود. که شامل کرایه هتل، صبحانه، شام و نهار بود. در آن موقع، هزینه زندگی در امریکا خیلی ارزان بود. به عنوان مثال، کرایه هتل ما در نیویورک که یک هتل درجه اول محسوب می شد، شبی 20 دلار بود؛ هزینه شام و ناهار و صبحانه، جمعا 18 دلار بیشتر نمی شد. پدرم به همـــراهان توصیه کرد مهمــان کسی نشوند و همگی در یک هتل منزل کنند تا با یکدیگــــر ارتباط و به همدیگـــر دسترسی داشته باشند.
در آن موقع، پرواز از اروپا به امریکا، با هواپیمای چهارموتوره ملخ دار انجـــام می گرفت و هنوز از هواپیماهای سریع السیر «جت» خبری نبود. پرواز ما از آمستردام به نیویورک، بیش از 12ساعت طول کشید. در فرودگاه نیویورک، نصرالله انتظام، سفیر کبیـــر ایـــران در ایالات متحده، کادیلاک سفارت را دور از محل پیـــاده شدن مسافرین نگه داشته بود. این عمل که به زعم انتظام جنبه امنیتی داشت، برخلاف میـــل پدرم بود.
اتومبیل کادیلاک سفارت، که پرچم ایران در جلوی آن نصب شده بود و پدرم، انتظام و من در آن نشسته بودیم، برای خارج شدن از فرودگاه حرکت کرد. از دور جمعیت زیادی به چشم می خورد. آن ها ایرانیانی بودند که که از نقاط مختلف امریــکا، برای استقبال از نخست وزیر و هیئت نماینــــدگی ایــــران، به نیویورک آمده بودند. انتظام به راننده دستور داد از مسیری که مستقبلین آمـــده اجتماع کـــرده بودند، دور شود. پــدرم، شگفت زده علت این تغییر مسیر را از انتظام جویا شد، سفیر ایران پاسخ داد که به خاطر رعایت مسائل امنیتی است. راننـــده در همـــان مسیـر به حرکت ادامــه داد. در این موقع، مشاهده کردیم مردی از صف مستقبلین جــــدا شده و بـه طــرف ما می دود. وی مسافت حدود یکصد و پنجاه متری بین اتومبیل ما و جمعیت استقبال کننده را با شتاب طـــی کـــرد و فریادکننان گفت: « آقای دکتــر مصــدق، کجا می روید؟ مردم برای استقبال شما آمده اند . . .» به دستور پدرم، راننده اتومبیل را متوقف کرد. در همین موقع، سه تن از مأموران پلیس که به دنبال آن شخص می دویدند، به اتومبیل رسیدند و با سلاح های کمری در صدد دستگیری وی بر آمدند. پـــدرم از اتومبیل پیـــاده شد و به پلیس گفت قصــد ســوئی در میـــان نیست. سپس بــه طـــرف صف مستقبلین و روزنامه نگاران خارجی رفت. دختــــر خردسالی، به نماینـــدگی از ایرانیان، دسته گلی به پدر داد و خوش آمد گفت. ایـــرانیان ذوق زده نسبت به نخست وزیر و هیئت نمایندگی ایران ابراز احساست کردند. چند تن نیز، در زمینه نهضت ملی ایــران و اثرات آن در جهـان بیاناتی ایراد نمودند. پـدرم از آنها تشکر کرد و از فرودگاه یکسره به بیمارستان Cornell Medical Center رفت و همراهان، به هتل والدورف تاور Tower Waldorf که برای اقامت آنها در نظـــر گــرفته شده بود رفتند. ناگفته نگذارم، شخصی که از صف مستقبلین جـــدا شد و اتومبیل ما را متوقف کرد و پدرم را به محلی که ایــرانیان اجتماع کرده بودند، برد؛ مهندس پرخیده، یکــی از ایـــرانیان مقیم امریکا بود.
پیش از عزیمت به امریکا، به توصیه پروفسور عدل، یک اطاق در بیمارستان معروف به کورنل مدیکال سنتر، در شهر نیویورک برای بستری شدن پدرم ذخیره شده بـود. منظــــور پـدر از رفتن به بیمــارستان، پس از ورود به نیـویـورک، ایـن بود کـــه از ملاقاتها و دیـد و بازدیدهای تشریفاتی و خسته کننــده با رجـــال و شخصیت های سیاسی و مصاحبه با روزنامه نگاران، خـــودداری کنــد در عین حـال معـاینه ای از او به عمل آید.
من برای مخـــارج خـــودمان، مبلغ ده هزار دلار از صـــرافی مهدی لاله در تهـــــران خریده بودم. در آن موقع، قیمت دلار 40 ریال بود. مطلعین هـــزینه بیمارستان را روزی پنجاه - شصت دلار پیش بینی می کـــرده بــودند. با این محاسبه، پـــدرم می توانست چندروزی در بیمــارستـــان بماند، سپس به دیگـــر اعضـــای هیئت در هتل ملحق شود.
فردای روزی کـــه وارد نیـــویــورک شدیم، آقای تریگوی لی، دبیر کل سازمان ملل، در معیت انتظام، سفیر کبیـــر ایــران، بــرای دیدن پدرم، به بیمارستان آمد و خوشامد گفت. روز بعـــد روزنامه نیویورک هرالد تریبیون، خبــر ورود نخست وزیـــر و اعضای هیئت نمــایندگی ایـــران را همــــراه با عکسهائی چاپ کـــرده بود و در ضمن نوشته بود:دکتر مصدق در «سوییت» 450 دلاری بیمارستان Cornell Medical Centerشاد و سرحال است.
روزنامه را که دیدم، به پدرم گفتم بابت هرشب توقف در این بیمارستان، بایـد 450 دلار بپــردازیم. پـدر سخت ناراحت شد و گفت « عجب کاری کـــردیم، مــا کـــه چنین پولی نداریم. فکری بکن، تا هرچه زودتر، همین فردا، از اینجا بیرون برویم
هــــر روز وقت و بی وقت، پــزشکان، پرستــارها، به دیـدن و احــوال پرسی آقا می آمـدند. رئیس بیمـارستان سعی می کـرد رضایت او را جلب کنــد، دائما سفـارش می کرد. خودش می آمد، با پدرم صحبت می کـرد. حضور نخست وزیر ایران در امریکا و بستری شدن وی در آن بیمارستان از خبــرهای مهــم روزنامه ها و رادیوهای امریکا شده بود.
به یـاد دارم، روز دوشنبه بــود که پدرم در بیمــــارستـان بستری شد. دو روز بعــد کــه از میزان هزینه زیاد و بقــول خودش «کمــرشکن» بیمــــارستـان اطلاع یافت، اصـــرار داشت هرچه زودتر آنجـــا را ترک کند. سرانجـــام روز پنج شنبه، به دفتر رئیس روابــط عمومی بیمــــارستـان که خانمی بــود رفتم و گفتم: پدرم فــردا (جمعــه) باید از بیمارستـان مرخص شود. وی پس از چند تلفن به قسمت های مختلف بیمــــارستـان گفت: هنـــوز معاینات و آزمایش های ایشان تمــام نشده است. گفتم: پـدرم باید در اجلاس شورای امنیت حاضر شود و سخنرانی هایش را آماده کند. به هــر ترتیب، قبــول کـــردند و صورتحسابمان را آوردند. هزینه پنج روز بیمارستان 14 هزار دلار شده بود! چـــاره نداشتم، پنج هــزار دلار از یک تاجـــر ایرانی قرض کـردم و به تهـران به برادرم تلگراف کردم برایمان پول بفرستد.
این راهم بگـــویم کــه این 14 هـــزار دلار هــزینه معاینات، اطاق، آزمایشها و عکس برداریهای طبی بود، دستمزد دکتـــرها را حساب نکرده بودند. پرسیدم اجـــرت معـــاینه پزشک ها چنـــد است؟ گفتند چـــون شما پزشک هستید و پدرتان مورد احتـــرام جامعه امریکاست، از این بابت پولی قبــول نمی کنیم. وقتی به پدرم گفتم، خنــدید و گفت: غلط کـــرده اند، خرج تــورا هــم من می دهم! برو چندتخته قالچـــه بخـــر و به دکتـــرهائی که از من عیادت کرده اند هدیه کن. از یک تاجــــر ایــرانی اهل آذربایجان شش تخته قالیچه به قیمت هــرکدام دویست تا سیصد دلار خـــریدم و به دکتـــرهای بیمارستان هـــدیه کـــردم.
روزهای اول اقامتمان در نیویورک ، روزنامه نیویورک هرالد تریبیون، سرمقــــاله مفصلی درباره ایــران، جنبش ملی شدن صنعت نفت و شخصیت سیــــاسی دکتــــر مصدق نوشت. این مقالات را خانمی به نام، مارگرت هیگنز Margret Higgens خبرنگار روزنامه مزبور نوشته بود و روی هم رفته، از ایران و منافع کشورمان، جانبداری کرده بود. مارگرت هیگنز از زمره خبرنگاران مشهور امریکا بود. وی در جنگ کره، همراه با سربازان امریکائی با چتر نجات در پشت جبهه فرود آمده بود و اخبار عملیات را برای روزنامه اش فرستاده بود.
پدرم از مطالعه این مقالات خوشحال شد و برای قدردانی از خانم خبرنگار به من گفت او را پپیدا کنم و برای دیدار و تشکر از او، به منزلش بروم و یک تخته قالیچه به عنـــــوان یادگار به او هـــــدیه کنــــم. پــدرم سعی داشت، از همـــه کسانی که، به نحـــوی از انحاء، از ایران و منافع ایران حمایت می کنند قدردانی کند. پس از تلفن به روزنامه و تماس با او، درخواست خود را عنوان کـــردم؛ با خوشحالی پذیرفت. عصر روز بعــد، به محــل اقامتش که آپارتمان زیبائی بــود رفتم؛ پیام پدر را به او ابلاغ کردم و گفتم این قالیچه را نخست وزیر ایران از پول خود خریداری کرده و به عنوان هدیه و یادگار به شما می دهد. خانم خبرنگار، بسیار خوشحال شد و تشکر کرد، اما حاضــــر به دریافت قالیچه نشد و اصــرار من، و تأکید این نکته که سنت و آداب ما دادن چنین هــــدیه ای را تکلیف می کنـــد کارگـــر نیافتاد و گفت: « سلام مرا، به پدرتان، نخست وزیر ایران برسانید و بگوئید اگر هدیه ایشان را قبــــول کنم، مــــردم خواهند گفت: «درنوشتن مقالات مربوط به ایران تحت تأثیـر این هدیه قرار گرفته ام . . . »
وقتــــی موضوع ملاقات با خانم مارگرت هیگنز را بـــــرای پدرم نقــــل کـــردم، لحظاتی به فکر فرو رفت و سپس گفت: راز موفقیت این جامعه همین است، افــــرادشان، عمــوما احساس مسئولیت می کنند؛ به آنچــــه اعتقاد دارند عمل می نمایند؛ بدیهـــی است در بین این جـــوامع، مانند همـــه جا، اشخاص نادرست و خیانتکار هـــم یافت می شود، اما در مجمــــوع سعی می کنند درستکار باشند. اینهــا را، به این آسانی نمی تـــوان از راه راست منحــــرف کـــرد. همین خانـــم را مثال می زنم؛ کسی از هــــدیه دادن ما بـــه او، آگاه نمی شود. تو، یک قالیچه کوچک برای او برده ای و به قول خودمان، هــــــدیه کــــرده ای، اما به گمانم، خـــود او احساس می کند که در قبال وظیفه اش درست عمل نکرده است؛ هرچنــــد هـــدیه را بعد از نوشتن مقـــاله گرفته باشد. چــه بسا، در آینده نیز، هنگام تهیه گزارش درباره ایــــران، همین احساس را داشته باشد.
روز بعـــــد، خانــــم خبـــرنگار، با درخواست قبلی، به دیدار پدرم آمـــد و از اقـــدام وی در فرستادن هــــدیه تشکر کرد. پدر که احساس می کرد نسبت به او، مدیــــون است، به خاطر مقالاتی که به سود ایران نوشته بو، از وی به عنــــوان یک دوست دعوت کرد تا به ایران بیاید و مهمان شخص او باشد. خانم هیگنز قبــــول کــــرد. چند هفته بعــــد، پس از بازگشت پدرم از امریکا به تهــــران آمــــد و یک هفته مهمــــان ما بـــود و باز، در مراجعت، مقالاتی درباره ایـــران و به طرفداری از نهضت نوشت. او سالها با ما ارتباط داشت؛ یادش گرامی باد . . . .
خــــاطره دیگــــری دارم از مترجمین ایــــرانی که همــــراه هیأت به امریکا آمده بودند: پدرم از اسدی که انگلیسی دان بود، درخواست کرد، مطلبی درباره مأموریت هیئت و تصمیم شورای امنیت سازمان ملل تهیه کند، تا روز اقامتمان در نیویورک، کــــه قرار بود با روزنامه نگاران امریکائی مصاحبه به عمــــل آید، بین آنها پخش شود. آقای اسدی مطلب مورد نظـر را تهیه کـرد. روزی که خانم مارگرت هیگنز برای ملاقات ما به هتل آمـــده بود، پدرم به منظــــور نظرخـــواهی، آن نوشته را به او داد. خانم خبرنگار، پس از مطالعه تبسمی کــــرد و گفت: این مطلب به شیوه ادبیات دوره شکسپیر نوشته شده و ژورنالیستی نیست؛ در نتیجه مردم امریکا چیزی دستگیرشان نمی شود.
پدرم از او خواهش کـــرد، زحمت تهیه این متن را به عهــــده بگیرد؛ وی قبــــول کـــرد. روز بعـد آن را نوشته و ماشین شده به پدرم داد و بسیار مورد توجه روزنامه نگاران قـــرار گرفت.

 


۱۳۹۱ آذر ۲۰, دوشنبه




خود محوری اصلاح طلبان از دید  آقای واحدی




در باب خود محوری اصلاح طلبان
 (و نقش تحریم)

بر رسی لایه های فکری و خواندن بین خطوط در کردار و گفتار  رجال سیاسی نظیر  دکتر مصدق یا مهندس بازرگان که  در مقابل نیرویی منکر و قدر قدرت قرار داشته اند، تنها نیازمند اندکی  تأمل برای درک شرائط آن زمان  و نزدیک تر شدن به فضاهای بحرانی است  که در آن گرفتار بوده اند . مشی اصلاح طلبی آنان بر محور انتقاد  سازنده ، متناسب با ظرفیت انتقاد شونده ، نتیجه بخش بودن کار و جلو گیری از تیره شدن فضای تعامل استوار بوده است، گو آنکه میدانستند  طرف مقابل به اتکای نیروهای امنیتی نظامی و مزدور خود اهرمهای فشار و صحنه گردانی را کاملاً در دست داشته و از رادیکال شدن اوضاع نه تنها  نگرانی ندارد  بلکه برای یکسره نمودن قدرت خود به کودتا هم متوسل میشود .
 در مورد واکنش حاکمیت فعلی به جنبش دوم خرداد و مجموعه آزاد اندیشان در مجلس ششم قرعه فال ظاهراً بنام رئیس مجلس و دفتر ایشان  خورد که علاوه بر دریافت حکم حکومتی، آنچه باید بشود  توسط افراد نفوذی به ایشان و مشاورانشان  القا و توجیه  میشد. این مقدمه برای تصویر جو فکری حاکم در دفتر مذکور  بود که  گفتمان غالب در آن همواره کنترل و کار شکنی در کار اصلاحات بوده است .
ساده انگاری است اگر باور کنیم  آقای سید مجتبی واحدی که سالها در  پستهای مختلف  ازمواهب حکومتی بر خوردار بوده و سالیانی را هم در فضای دفتر فوق به سر برده ، نتواند از محاکات و تعلیه فکری،  و اصلاح طلبی اسرای اوین که بعضاٌ با داشتن امکاناتی حتی فراتر از ایشان  از خیر آنها گذشته  و به احرار پیوسته اند آگاه باشد. کسی که  از دفتر نشینی و سایه خنک حاکمیت  در جوار آقای کروبی ناگهان به همسایگی براندازان دبش افتاده و حتی ملاحظه مخدوم خود را هم نمیکند نه تنها شرایط روز  گروگانها و اسرای سیاسی و مدافعان آنها برایش مهم  نیست حتی محور انگاری خویش را به آنها نسبت میدهد.
 احتمال قوی تر آنست که شاخکهای حساس در جایی و در محاسباتی نسبت به موفقیت اصلاح طلبان و جنبش سبز  در برنامه های  آتی خود ضریب بالایی بدست داده باشند و چه کسی بهتر از مشاوری کار دیده برای مخالف خوانی و  شائبه پراکنی های پیشگیرانه از یک  تغییر بزرگ، گو اینکه چند فحش تکراری  به حاکمیت را هم چاشنی مطالب خود بنمایند. جالب آنکه ایشان با پیش بینی و اکراه از باز خورد نوشته خویش ، بدان مبادرت ورزیده اند ،گر چه پس از جا خوش کردن در کنف حمایت همه جانبه مخالفین بقای کشوری بنام ایران ، در سخنانی هم به احتمال نفوذی خواندن خود از طرف ناظرین سیاسی اذعان کرده اند.
 ایشان از خود محور بینی و توهم درد سر ساز جبهۀ مشارکت که بلافاصله جای آنرا با حزب مشارکت تعویض نموده  ،انتقاد فرموده و گفته اند که  "اصلاح طلب بدلی" اصطلاحی  است که این( حزب) برای «مخالفت درد سر ساز» ابداع کرده و میخواهد جلو کاندید شدن اصلاح طلبان در انتخابات خرداد 92را بگیرد.  لازم به ذکر است ! که آقای واحدی  که طرفدار دو آتشه تحریم انتخابات و ازمنادیان پرو پاقرص آن بوده و جانمایه مقاله ایشان هم در مذمت عدم رعایت تحریم بوده ، ناگهان دلسوز انه به دفاع از نامزدهای  اصلاح طلب مقام ریاست جمهوری می پردازند زیرا که در شرایط عدم فعالیت زیر لوای اصلاح طلبی نمیتوانند از کسی رأی بگیرند. اینکه ایشان چگونه با دو شخصیت طرفدار تحریم انتخابات و  در عین حال نگران برای داوطلبان محروم از رأی مردم که  جمع بین اضداد و از محالات عقلی است کنار میآیند امری است که خود دانند.   
ایشان به یاد پدر معنوی  جنبش دوم خرداد و جنبش سبز  و جفا کاری دنیای غدار در ارتباط با جانمایه اصلاح طلبی  هم  افتاده است. البته آنطور که حود دیده اند. این نوشته برای پاسخ به ایشان و یاد آوری به دیگر دوستانی است که بدون تدوین یک برنامه جامع بسیاری از فرصتها را به هدر داده اند.
 برای جناب واحدی باید بسیار روشن و. بدیهی باشد که تصمیم یک مجموعه سیاسی در مورد معرفی یا عدم تأیید  داوطلب برای انتخابات با محاسبه جوانب مختلف کار و یا  جلو گیری از سوء استفاده از هویت آن حزب یا تشکل یک امر طبیعی است. از طرفی تصمیم به عدم معرفی یا تأیید داوطلب از سوی احزاب نمیتواند نافی حق رأی مردم  در انتخاب شخص مورد قبول خودشان ( اگر امکانش باشد)  یا اعتراض مؤثر آنان به وجود نظارت استصوابی و  تقلب و آمار سازی حکومت شود . انجام چنین اعتراضی در شرایط اختناق کامل تنها  با زبانی سیاسی و  از طریق ریختن رأی باطله به صندوقها و گفتن نه بزرگ به حاکمیت  ممکن است . این دو نحوۀ  بیان  اعتراض در فازهای  ‌‌سیاسی  و  حقوقی، تنها تقسیم کار بین احزاب و مردم  و  در حقیقت دو نیمه  مکمل  و دو روی یک سکه در "طرح مشارکت فعال و معترضانه"  میباشند .هر جبهه و جناحی که مدعی داشتن اکثریت در جامعه هست و در حقانیت سیاسی خود در چهار چوب دموکراسی تردیدی ندارد  میتواند از آن استفاده نمایند این گوی و اینهم میدان .  
بنا بر شواهد زیر برنامه مشارکت فعال و معترضانه در تمام انتخابات، تصمیمی بوده که از سال 86 در سطح  جامعه گرفته شده و گروهها و احزاب سیاسی  بعداً بدان پیوسته اند. تصمیم به عدم شرکت از سوی تشکلها و احزاب سیاسی در انتخابات علاوه بر آنکه  بیانگر عدم اطمینان آنها  به شمارش آرا و عکس‌العملی در خور نسبت به  توطئه دستکاری در نتایج آن توسط حکومت بود،  مسئله ای  فراتر  از انتخابات مجلس یا رئیس جمهور در یک مقطع زمانی را  نیز مد نظر داشت.
 وقتی اصلاح طلبان ضمن عدم معرفی داوطلب در انتخابات سال 88 از بکار بردن کلمه تحریم استنکاف میکنند و آقای موسوی خوئینی  یاد آوری میکند به اینکه "مردم می‌دانند با چنین انتخاباتی چگونه برخورد کنند". منظور عمومیت یافتن رأی اعتراضی برای تمام انتخابات و برای همیشه میباشد یعنی اراده ملی به برون رفت از دائره بسته ولایت مطلقه سلطنتی  و حکم حکومتی از طریق تبدیل  تنها فرصت ممکن  به تحمیل رفراندم (ملی) به حاکمیت. برای یاد آوری بیشتر  نمونه هایی از نظرات شخصیتها و احزاب آزادی خواه در این باره و نحوۀ مقابله با بختک ولایت مطلقه ذیلاً نقل میشود تا اگر باز هم دوستان دلسوز اعتراضی به خود محوری اسرا و شهدای جنبش سبز و اصلاح طلب دارند به آدرس زندان اوین یا  بهشت زهرا نامه  بنویسند و قدری نصیحتشان کنند .

پس از عمومیت یافتن طرح مقابله با معضل نظارت استصوابی در جامعه  ، نهضت آزادی در تاریخ 17 اسفند 86 با رویکردی مثبت به این گزینه در اعلامیه ای تحت عنوان «اعتراض به ‌انتخابات غير آزاد، مشاركت تنها در حوزه‌هايي كه ‌امكان رقابت موثر وجود دارد» نوشته بودند که:

« به مردم عزیز ایران پیشنهاد می‌کند كه به منظور اعتراض به‌انتخابات فرمايشي، تنها در حوزه‌هايي كه ‌امكان رقابت مؤثر وجود داشته باشد به نامزدهايي رای دهند که می‌توانند با پيروي از روش و منش مدرس‌ها، مصدق‌ها، بازرگان‌ها و سحابی‌ها، شجاعانه به دفاع از حق حاکمیت ملی و حاکمیت ملت ایران پرداخته، آزادی مردمان را به مال و مقام ناچیز دنیا نفروشند».


جبهه مشارکت ایران اسلامی (متشکل از هفده تشکل و حزب سیاسی) ، پس از دور اوّل انتخابات مجلس هشتم ، در بیانیه تحلیلی خود در تاریخ 29 اسفند 86 آورده‌ بودند که:
 
« جبهه مشاركت ايران اسلامي در ارزيابي شرايط موجود و نتايج انتخابات مجلس هشتم فضاي ژلاتيني و متفاوت از گذشته را مي‌بيند و از عمل سياسي و انتخاباتي مردم رأی ‌دهنده و نيروهاي سياسي اصلاح‌طلب نوعي رشد يافتگي و بلوغ سياسي را درمي‌يابند و اينكه «حضور معترضانه»‌ مي‌تواند راهبرد جديد براي مواجهه با عرصه تنگ سياسي ايران باشد. از اين رو از همه نيروهاي سياسي اصلاح‌طلب مي‌خواهد كه با تجميع نيروها در مسيري واحد راه آينده را هموار نمايند. تجربه ‌انتخابات شوراهاي سوم و مجلس هشتم نشان داده ‌است كه تجميع نيروهاي اصلاح‌طلب (به رغم تفاوت‌هاي نگرشي) حضور معترضانه حتی در شرایط سخت را سد شکن و نتیجه بخش میدانند».

آقای عیسی سحر خیز روزنامه نگار مجروح و اسیر که در دورۀ اصلاحات مدیر کل مطبوعات داخلی بودند ، در اسفند ماه 86 طی مقاله‌ای منظور طرح برون رفت از دور باطل انتخابات مهندسی شده را حفظ آبروی نظام دانسته‌اند. ایشان بعداً نیز تا زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات طی سه مقاله با عنوانهای رالي انتخابات در چالش تحريميان پيگير - رالی انتخابات و رقابتها -و چالش عقل و احساس- به‌استدلال‌های طرفداران تحریم انتخابات در مقابل باورمندان به شرکت فعال و معترضانه در آن پرداخته‌اند، ونهایتاً در مقاله چالش عقل و احساس در مورد استفاده از راهکار مشارکت فعال و معترضانه در انتخابات، شخصاً آنرا بعنوان سخت‌ترین گزینه پیش روی اصلاح‌طلبان میدانستند.

در اواخر فروردین 87 و با نزدیک شدن زمان برگزاری مرحله دوم انتخابات، معترضین به روند کلی ردّ صلاحیتها برنامه‌های اعتراضی خود را رساتر بیان نمودند از جمله آقای تاج‌زاده در سخنرانی خود در مجمع دانش‌آموختگان ایران اسلامی با روشن بینی تمام از بستر سازی اقتدار گرایان برای سلطۀ نظامیان بر مقدّرات کشور گفته بودند که:

شعار دولت کودتا این بود؛ سیاست وحکومت در ایران یعنی اعلیحضرت و دیگر هیچ .... ما اسم استراتژي خود را در زمان يكدست شدن قدرت در داخل كشور «حضور معترضانه» گذاشته‌ايم، يعني براي دفاع از آرمان‌‌هاي مردم فعاليت مي‌كنيم و در انتخابات حاضر مي‌شويم و ضمن دفاع از عقايد خود، به رفتارهاي تماميّت‌خواهانه و غيرقانوني جناح حاكم اعتراض مي‌كنيم و مي‌كوشيم ضمن جلوگيري از نظامي شدن فضا، امكان تداوم سياست‌ورزی در شرايط موجود را حفظ كنيم تا نااميدی مطلق جامعه را فرا‌نگيرد و نگاه به خارج از كشور يا روش‌هاي خشن معطوف نشود. روشن است موفقيت ما در اين زمينه به عملكرد اصولگراها نيز بستگي دارد كه چه مقدار غرور و مستي را كنار بگذارند و به شيوه‌ای عقلاني كشور را اداره كنند....
و نیز اینکه:

استراتژي دوم اين است كه ما در هر شرايطي كه به سر مي‌بريم اجازه ندهيم،‌ طرفداران تك صدايي و روش‌هاي استبدادي يك گام جلوتر بيايند. بايد آنان را هر جا كه هستند متوقّف كنيم و سپس در جهت عقب‌نشيني آنان بكوشيم. اين استراتژي احتياج به حضور معترضانه دارد، يعني در زماني كه قدرت از شما انتظار «بله چشم فوري» گفتن دارد، شما در صحنه حاضريد اما مي‌گوييد... نه !

-
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در گزارش تحلیلی خود از انتخابات مجلس هشتم؛ اعلام نمود که:

« به‌اعتقاد ما، راهبرد كلي متّخذه توسط ائتلاف اصلاح ‌طلبان، يعني مشاركت مشروط و معترضانه، راهبردی صحيح و اصولی بوده كه‌اقدام عملی متناسب با آن در انتخابات اخير؛ مشاركت فعال در حوزه‌هاي انتخابيّه‌ای كه‌امكان رقابت واقعي و جدي برای اصلاح‌طلبان وجود داشته و پرهيز از مشاركت و مشروعيت بخشی به‌ انتخابات در حوزه‌های غير رقابتي، در اعتراض به روند جاري بود. همچنين در خصوص انتخابات در حوزه‌هايی كه در آن مشاركت داريم نيز، راهبرد فوق را به مفهوم نشان دادن عكس العمل درخور نسبت به تخلفات انتخاباتی مجريان و ناظران در امر برگزاري انتخابات سالم، حتی تا مرز كناره‌گيری از انتخابات در هر مرحله از آن تلقی مي كنيم. بنابراين ضمن اينكه به عنوان بخشی از ائتلاف اصلاح‌طلبان به سهم خود مسئوليت اقدامات انجام شده را مي‌پذيريم و اين پذيرش را يكي از لوازم شكل گيری و تداوم ائتلاف تلقی می ‌کنیم، همانگونه كه در بيانيه قبلي خود كه پيش از برگزاری مرحله‌اول انتخابات صادر شد، به‌اقتضای شرایط، اجمالاً بيان كرديم، معتقد بوديم كه‌اصلاح‌طلبان در تبعيت از راهبرد اعلام شده خود، ضمن مشاركت جدی در انتخابات 50 كرسي رقابتي، مي بايست از معرفي نامزد در ساير حوزه‌های انتخابيه كه حاصلي جز اتلاف توان و تضييع نيرو و روحيه‌اصلاح‌طلبان و سوء استفاده برگزاركنندگان انتخابات غيررقابتی نداشت، خودداری مي‌كردند.

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران ضمن تشكر از رفتار انتخاباتی آگاهانه و هوشمندانه شما كه به تناسب شرايط متفاوت موجود به وقوع پيوست، به عنوان جمع‌بندی عملكرد اصلاح‌طلبان در انتخابات گذشته و چگونگي استمرار اين فعاليت‌ها در آينده، اعلام مي‌نمايد علی رغم انتقادات موجود به برخی تصميمات تاكتيكی اصلاح‌طلبان در انتخابات اخیر كه در این بیانیه نيز به گوشه‌اي از آن‌ها اشاره شد و در صورت اجتناب از آن‌ها و جایگزین ساختن تاکتیک‌هایی متناسب با راهبرد متخذه، دست‌آوردهای به مراتب بيشتری نصيب اين جناح مي‌کرد، معتقد است كه حضور در انتخابات اخير بر مبناي راهبرد «مشاركت مشروط و معترضانه» و با حفظ همگرايی و ائتلاف فراگير اكثريت قريب به‌اتفاق اصلاح‌طلبان صورت گرفت، اقدام صحيحي بوده‌است كه مي بايست با رفع نواقص و کاستی‌های آن، مبنای حركت اصلاح‌طلبان در انتخابات آتی قرار گيرد. ما بايد با پيگيری و وفاداری به تمامي اجزای راهبرد فوق، از جمله؛ ملحوظ داشتن قطعی معیارها و شروط تعیین شده برای مشارکت در انتخابات، راه پر پيچ و خم، صعب و دشوار اصلاحات را ادامه داده و مخاطرات پيش روی كشور و نظام را مرتفع سازیم».

مسئله فوری تری که مشغله ذهنی این روزها است دور کردن نائره جنگ و قحطی ناشی از تحریم بین المللی   از دامن کشور است .قهر نمودن و تحریم  انتخابات و ترک صحنه سیاسی  که از طرف حکومت هم  القا میشود و گروههایی بدلایل مختلف از آن استقبال میکنند تنها دست جنگ طلبان داخلی و شرکای خارجی آنها را باز میگذارد .حضور مردم در صحنۀ سیاسی بجای تحریم به استحاله و یا تسلیم حاکمیت بخواست ملی منجر میشود.
 خردادی دیگر در راه است و تا آن زمان مناسبتها و فرصتهای متعددی برای گفتگو و بحث در مورد خود محوری ها وجود دارند . باید از آقای واحدی تشکر نمود که اخطار آغاز مبارزه و ورود اصلاح طلبان بدلی را  این دور را چند ماهی زودتر آگهی نمودند.