۱۳۹۱ آبان ۳, چهارشنبه

شهید جاویدان




خاک ناقابلی که قابل شد

(برای احمد قابل)

دریغ من از این نیست که انسان وارسته و فهیم و باسواد و اسلام شناس و مجتهد و جبهه رفته و زخم خورده ای چون احمد قابل چرا باید با تنی بیمار به زندان بی دلیل حاکمیت خشن ما بیفتد و کمی بعد در پایانه ای از زندگی فقیرانه اش روی در نقاب خاک کشد، و در نقطه ی مقابل فرد فحاش و بی سواد و عربده کشی چون سید احمد علم الهدی امام جمعه ی مشهد سال به سال بر سپیدی محاسن و غلظت ناسزاهای ناشی از عصبیت بیمارگونش بیفزاید و سید احمد خاتمی در مسیر کشف ناگفته هایی از کسالت علمی و بی ادبی مفرط خویش آسیمه سر شود و احمد جنتی با همه ی عمری که در گمگشتگی اش هدر داده، همچنان متقی و مبسوط الید و صاحب نفوذ باقی بماند؟ این بگویم و بگذرم: اگر همه ی علم و سواد و هیاهوی حوزوی این سه احمد حکومتی را برهم انبار کنند، به گرد پای علم و عقل آن خاک ناقابلی که قابل شد، نمی رسد. روحش شاد و خاک عقلانیتش بر سر من و این جماعت بی عقل.
محمد نوری زاد 

دوم آبان ماه سال نود و یک


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر